ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و قسمتى از اين نامه است (در اينكه جهاد آن حضرت براى اجراى حق بوده و از بسيارى دشمن هراس ندارد): به خدا سوگند اگر من تنها با ايشان (معاويه و لشگرش) روبرو شوم و آنها (از انبوهى) همه روى زمين را پر كرده باشند باك نداشته و نمى هراسيم، و من درباره گمراهى آنان كه در آن گرفتارند و هدايت و رستگارى كه خود بر آن هستم از جانب خويش بينا و از جانب پروردگارم يقين و باور دارم، و به ملاقات (كشته شدن در راه) خدا مشتاق بوده و انتظار نيكوئى پاداش او را اميدوارانه دارم (پس كمى و بسيارى دشمن در نظرم يكسان است و از نزاع و زد و خورد پروا ندارم، چون جنگ با آنان در هر صورت سبب افزونى سعادت و نيكبختى است) ولى اندوه من از اين است كه بر كار اين امت بيخردان و بدكارانشان (بنى اميه) ولايت و حكمرانى نمايند، و مال خدا (بيت المال مسلمانها) را بين خودشان دولت دست به دست رسيده و بندگان او را غلامان و نيكان را دشمنان و بدكرداران را يارانشان قرار دهند، زيرا از ايشان كسى است كه در بين شما (مسلمانها) شراب آشاميد و او را (براى اين كار زشت) به حدى كه در اسلام تعيين شده تازيانه زدند (گفته اند: مغيره ابن شعبه از بنى اميه از جانب عمر بر

كوفه حكمفرما بود در مستى با مردم نمازگزارد و به عدد ركعات افزود و در محراب (جاى ايستادن پيشنماز در) مسجد قى كرد پس او را حد زدند، و همچنين عتبه ابن ابى سفيان را بر اثر نوشيدن شراب خالد ابن عبدالله در طائف حد زد) و از ايشان كسى است كه مسلمان نشد (مانند ابوسفيان و معاويه) تا اينكه براى اسلام آوردن به ايشان بخششهاى كمى دادند (رضيخه بخشش اندكى است كه به جهت تاليف قلوب و سازگارى بكفار مى دادند تا اسلام و مسلمانها را كمك كنند) پس اگر براى والى شدن اين اشخاص نبود بسيار شما را (به جهاد و زد و خورد) و ادا ننموده و (از كاهلى) سرزنش نمى كردم، و در گرد آوردن و ترغيب نمودن شما كوشش نداشتم، و هنگامى كه زير بار (جنگيدن با دشمن) نمى رفتند و سستى مى نموديد شما را رها مى كردم (به حال خود مى گذاشتم). آيا نمى بينيد اطراف شما كم گرديده و به ديارتان فيروزى يافته اند و آنچه در تصرف شما بود به دست آوردند، و در شهرتان جنگ مى كنند (نمى بينيد معاويه بعضى از شهرهاى شما را گرفته و مى جنگد تا همه مملكت را در اختيار گيرد)؟! خدا شما را بيامرزد، به جنگ با دشمن خود برويد و خود را به زمين گران مسازيد (در خانه نمانده سستى نورزيد) كه به خوارى ت

ن دهيد، و به بيچارگى برگرديد، و پست تر چيز بهره شما باشد، و برادر جنگ (جنگجو) بيدار و هشيار است، و هر كه (از دشمن آسوده) بخوابد دشمن از او بخواب نرفته (كسى كه خود را آسوده از دشمن پندارد دشمن از او آسوده نيست) و درود بر شايسته آن.

/ 441