ده بتهاى خود را به آن نامها ميخواندند، مانند بت پرستان از عرب كه لات را از الله و عزى را از عزيز و منات را از منان گرفته آنها را معبود خويش ميپنداشتند) و جمعى بغير او اشاره ميكردند (مانند دهريين كه طبيعت و حركات فلكيه و مرور ازمنه را موثر در امور ميدانستند، خلاصه امثال اين آراء و مذاهب باطله دنيا را تاريك كرده بود) پس خداوند متعال بوسيله آن حضرت آن مردم را از گمراهى رهائى داد و بسبب شخصيت او آنانرا از نادانى نجات داد، پس ( آن حضرت مردم را هدايت كرد و ايشانرا بمعارف الهى آشنا نمود و سود و زيانشانرا بيان فرمود) حقتعالى به آن بزرگوار منتهى مرتبه قرب و رحمت خود را عطا فرمود، و مقام و منزلتى را كه براى احدى متصور نيست براى او پسنديد و ميلش را از دنيا بجانب خود متوجه گردانيد و از مصيبت و بلا رهائيش داده قبض روحش فرمود، درود فرستد خداوند بر او و بر آلش، و (براى رهنمايى مردم تا روز قيامت پيش از رحلت خود) در ميان شما گذاشت چيزى را كه پيغمبران سلف در ميان امت خويش گذاشتند، زيرا پيغمبران آنانرا بدون راه روشن و نشانه صريح سر خود وانگذاشتند، آن حضرت هم كتاب پروردگار شما را در دسترس شما گذاشت، و حلال و حرام و واجبات و مستحبات و ناسخ و منسوخ و رخصتها و غريمتها و خاص و عام و عبرتها و مثلها و مطلق و مقيد و محكم و متشابه آنرا بيان كرد، مجملهايش را تفسير و مشكلهايش را آشكار نموده است (اما حلال آن كتاب مانند س 5 ى 1 احلت لكم بهيمه الانعام يعنى خوردن گوشت چهار پايان زبان بسته بر شما حلال شد و منعى در آن نيست، و حرام آن مانند س 5 ى 3 حرمت عليكم الميته والدم و لحم الخنزير يعنى خوردن گوشت مردار، و خون، و گوشت خوك بر شما حرام و منع شد،
و واجبات آن مانند س 2 ى 43 اقيموا الصلوه و اتوا الزكوه يعنى نماز را بر پا داريد و زكوه بدهيد و مستحبات آن مانند س 17 ى 79 و من الليل فتهجدبه نافله يعنى براى نماز نافله پاره اى از شبرا بيدار شو، و ناسخ آن مانند س 9 ى 5 فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم يعنى در هر جا كه مشركين را بيابيد بكشيد پس اين آيه ناسخ آيه ايست كه در باب صلح واقع شده و آن منسوخ است مانند س 109 ى 6 لكم دينكم ولى دين يعنى اكنون كه از شرك دست بر نميداريد دين و آئين شما براى شما باشد و توحيد كيش من، در رخصتهاى آن يعنى احكاميكه براى توسعه در امور بندگان قرار داده شده مانند س 2 ى 184 فمن كان منكم مريضا او على سفر فعده من ايام اخر يعنى هر كس از شما در ماه رمضان بيمار يا مسافر بود پس بعدد آن روزهايى كه در بيمارى يا مسافرت روزه نگرفته در غيره ماه رمضان روزه بگيرد، و عزيمتهاى آن يعنى احكاميكه از آنها تجاوز نميتوان كرد مانند س 2 ى 185 فمن شهد منكم الشهر فليصمه يعنى هر كه مسافر نبود و در وطن حاضر است بايد روزه بگيرد، و خاص آن يعنى لفظى كه در مورد بخصوص گفته شده و معنى آن عموميت دارد مانند س 5 ى 32 من اجل ذلك كتبنا على بنى اسراييل انه من قتل نفسا بغير نفس
او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعا و من احياها فكانما احيا الناس جميعا يعنى چون قابيل فرزند آدم برادرش هابيل را كشت و پشيمان شد به بنى اسرائيل دستور داديم كه هر كه بكشد كسى را بى آنكه او ديگرى را كشته يا فسادى در زمين كرده باشد كه موجب كشته شدن گردد