ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
قسمتى از اين خطبه (در بيان خلقت بدن انسان و ذكر نعمتهاى حق تعالى و ترسانيدن از هول و وحشت صراط و ترغيب بر تقوى و پرهيزكارى) است: خداوند متعال براى بهره بردن شما (از شنوائى) دو گوش (قوه سامعه) را آفريد تا آنچه را كه لازم است (و در زندگانى اجتماع بكار آيد) حفظ كنند، و (از ديدار) دو چشم (قوه باصره) را قرار داد تا از تاريكى رها گرديده بينا شوند، و هر عضو (ظاهرى) را محتوى اعضاء (باطنه) گردانيد (هر عضوى در بردارد اعضائى را مثل دست كه داراى رگ و خون و استخوان و مانند آنها است) و آن اعضاء را در تركيب صورت و دوامشان در جاهاى مناسب قرار داد با بدنهائى كه به تركيبهاى سودمند خود قائم و برقرارند، و با دلهائيكه (به عقل و تدبير) روزى آن بدنها را مى طلبند (يا روزيهاى خود علوم و معارف را جلب مى نمايند) در حالتيكه از منتهاى نعمت بيكران او برخوردار بوده موجبات منتهاى او بر شما هويدا است و با وسائلى كه مانع (بيماريها) است بنعمت عافيت و تندرستى از او متنعم مى باشيد، و (نيز از نعمتهائى كه به شما عطاء فرموده آن است كه) مدت عمر و زندگى را از شما پنهان داشته (نميدانيد كى مى ميريد و اين ندانستن براى انتظام امور دنيوى بس
يار سودمند است) و از آثار گذشتگان پيش از شما براى شما عبرتها باقى گذاشت از لذت و بهره اى كه از دنيا بردند و از طول مدت و فراخى كه قبل از گلوگير شدن ريسمان مرگ به آنها نصيب شده بود، پيش از رسيدن به آرزوها مرگ آنها را شتابان دريافت و ميان آنان و آرزوها (شان را) جدائى انداخت، و در هنگام تندرستى توشه اى (براى آخرت) تهيه نكردند، و در اول زمان (جوانى و توانائى) عبرت نگرفتند (و زندگى خود را بيهوده به سر بردند) آيا كسيكه در عنفوان جوانى و توانائى است انتظار مى برد غير پيرى و خميدگى را؟ و آيا كسيكه تندرست است غير بيماريهاى گوناگون را چشم براه است؟ و آيا كسيكه باقى و برقرار است جز فناء و نيستى را منتظر است؟ (خوشبخت كسيكه تا توانا و تندرست است فرصت را غنيمت شمرده در كار بشتابد) با اينكه نزديك است دورى و جدائى (از دنيا) و انتقال و كوچ كردن (به آخرت) و لرزيدن از اضطراب و نگرانى درد مصيبت و سختى (جان كندن) و آب دهان فرو دادن از بسيارى غم و اندوه و چشم به اطراف داشتن براى درخواست فريادرسى و يارى جستن از خدمتگزاران (يا فرزندزادگان) و خويشان و دوستان و همسران، پس آيا خويشان (سختيهاى مرگ را) دفع مى كنند؟ و آيا شيون آنها سودى
دارد؟ در حالتى كه در گورستان به گرو داده شده و در خوابگاه تنگ (قبر) تنها مانده است، گزنده ها (مار و كژدم و كرم و ديگر حيوانات) پوست تنش را پاره پاره كردند و سختيها تازگى او را پوسانيد و از بين برد، و بادهاى سخت آثارش را محو كرد، و مصائب دوران نشانه هاى او را نابود نمود (پس در ميان قبر اثرى و در ميان مردم خبرى از او باقى نماند) و جسدها پس از طراوت و تازگى تغيير يافت و استخوانها بعد از توانائى پوسيده شد، و جانها در گرو بارهاى گران (گناه) بماند، و به اخبار غيب و ناديده (قبر و قيامت و حساب و بهشت و دوزخ كه درباره آن حيران و سرگردان بودند) يقين حاصل نمودند (و در آن هنگام) زياد كردن كردار نيكو را از ايشان نمى طلبند و از بدى خطاهاشان رضا و خوشنودى بدست نمى آورند (زيرا دنيا جاى عمل است و آخرت دار جزاء، پس آنجا نميگويند به كردار نيك بيفزا تا از تقصير تو درگذريم و يا چون به سبب معصيت و نافرمانى از تو رنجيده ايم ما را خوشنود نما) آيا شما پسران اين مردم و پدران و برادران و خويشان ايشان نيستيد كه از رويه ايشان پيروى كرده بر مركب آنان سوار شده در راهى كه رفته اند قدم مينهيد؟ پس دلها سخت است براى بدست آوردن نصيب و بهره خود
غافلست از هدايت و رستگارى، و در غير مسير خويش (در راه معصيت و نافرمانى) راه مى پيمايد، گويا مقصود (توجه تكاليف الهيه) به غير ايشان است! و گويا هدايت و رستگارى آنان در گرد آوردن (متاع) دنيا است (نه براى تحصيل زاد و توشه آخرت)!!.
و بدانيد كه عبور شما بر صراط (پل دوزخ) است كه قدمها از لغزش بر آن لرزان و شخص دچار هول و ترس بسيار گردد، پس اى بندگان خدا از خدا بترسيد مانند ترسيدن خردمندى كه فكر و انديشه (روز رستخيز) دل او را مشغول ساخته و خوف و ترس (از عذاب الهى) بدنش را رنجور نموده و عبادت و بندگى شب خواب اندك او را هم از دستش گرفته و اميد (به رحمت پروردگار) او را در وسط روزها (هنگام شدت حرارت و گرمى) تشنه نگاهداشته (شب را بيدار است و روز را روزه دار) و بى علاقه گى به دنيا خواهشهاى نفس را از او بازداشته، و ذكر خدا به زبانش جارى است (هميشه به ياد خدا است) و ترس (از معصيت و نافرمانى) را براى در امان بودن (روز رستخيز) مقدم داشته (در دنيا گناهى ننموده تا در قيامت به عذاب مبتلى نگردد) و از گفتار و كردارى كه او را از راه راست و آشكار باز دارد چشم پوشيده و براى رسيدن به راه راست روشن (رضا و خوشنودى خدا) كه مطلوبست در راست ترين راهها سير كرده، و فريب خوردن (از دنيا) كه بسيار مانع (از رستگارى) است او را (از عبادت و بندگى) باز نداشته و مشتبهات بر او پنهان نيست (در هيچ امرى نادان نباشد) مظفر و خرسند است به شادى مژده (به بهشت) و به آسا
يش و خوشى بسيار در آسوده ترين خوابگاه خود (قبر) و ايمن تر روزش (قيامت) از گذرگاه دنيا گذشته و ستوده شده و توشه آخرت را پيش فرستاده و خوشبخت گرديده و از ترس (خدا در راه حق) شتاب كرد، و در دنيا كه مهلتش دادند (براى عبادت و بندگى) سرعت نمود، و در طلب خوشنودى پروردگار شوق داشت، و براى گريختن (از عذاب الهى به راه حق) رفت، و در امروز (دنيا) مراقب فردايش (آخرت) بود و آنچه كه در پيش داشت (حالات قبر و برزخ و قيامت) پيش از رحلت ديد، پس بهشت به جهت ثواب و بخشش (براى نيكوكاران) كافى است (كارى كنيد كه جايگاه هميشگى شما آنجا باشد) و دوزخ به جهت عذاب و سختى (براى گناهكاران) بس است (كارى كنيد كه در آنجا قرار نگيريد) و كافى است كه خداوند (از بدكاران) انتقام كشد و (به نيكوكاران) مدد و يارى دهد، و بس است كه قرآن (در روز رستاخيز با كسانى كه از آن پيروى نكرده اند) احتجاج نموده دشمن گردد.
وصيت و سفارش من به شما پرهيزكارى است و ترس از خدا كه به وسيله آنچه ترسانده (عذاب و سختيهاى قيامت) جاى عذر باقى نگذاشته و به آنچه (قرآن كريم) واضح و آشكار نموده حجت تمام كرده است، و شما را از دشمنى (به شيطان) ترسانيده (در قرآن كريم س 2 ى 168 و لاتتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين يعنى جاى پاهاى شيطان گام ننهيد و از او پيروى نكنيد، زيرا او براى شما دشمن آشكار است) كه نفوذ مى كند در سينه ها پنهانى و به صورت خيرخواهى (براى گمراه نمودن) در گوشها سخن مى گويد، پس (پيرو خود را) گمراه كرده و تباه مى سازد، و (او را) وعده داده (و به هوسهاى بيجا) آرزومند مى گرداند، و جرمهاى بد را (در نظر او) آرايش ميدهد، و گناهان بزرگ هلاك كننده را آسان جلوه مى دهد، تا آنكه به تدريج پيرو خويش را فريب داده مانند رهن و گرو در قيد و بند اطاعت خود درآورد (چنانكه رهن و گرو به ازاء مالى است كه تا داده نشود گرو مسترد نگردد، پيرو شيطان تا به دستوراتش رفتار ننمايد دست از او برنمى دارد، آنگاه) آنچه (از خواهشها) كه زينت و آرايش داده بود انكار مى كند، و آنچه (گناهانى) كه آسان وانموده بود بزرگ مى شمرد، و از آنچه كه (پيروان خود را) اي
من كرده بود مى ترساند (اين سخن اشاره است به آنچه خداوند در قرآن كريم س 8 ى 48 از او حكايت فرموده: و اذ زين لهم الشيطان اعمالهم و قال لاغالب لكم اليوم من الناس، و انى جار لكم، فلما تراءت الفئتان نكص على عقبيه، و قال انى برى منكم، انى ارى ما لاترون، انى اخاف الله، و الله شديد العقاب يعنى آنگاه كه شيطان كردار مشركين قريش را براى رفتن به جنگ پيغمبر اكرم زينت و خوبى آن را در نظر آنها جلوه داد و گفت: امروز از جهت توانائى و انبوهى لشگر هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد و من فريادرس شما هستم، پس آنگاه كه آنان لشگر اسلام را در بدر ديده به هم نزديك شدند، شيطان بر دو پاشنه پا يعنى به طور قهقرى بازگشته گفت: من از شما بيزارم، من مى بينم فرشتگان براى يارى مسلمين مى آيند و شما نمى بينيد، من از خدا مى ترسم و عذاب خدا سخت است).
قسمتى از اين خطبه در كيفيت آفرينش انسان است (و حالات او در دنيا و قبر شرح داده و مردم را به عبرت گرفتن از گذشتگان يادآورى و آنها را به توبه ترغيب مى فرمايد): (شما را از فريب شيطان آگاه ساختم، اكنون ) آيا شما را به چگونگى خلقت انسان يادآورى نمايم كه خداوند او را در تاريكى رحمها (بچه دانها) و پرده ها كه (براى او) مانند غلاف بود بيافريد (رحمها اشاره است به رحم و شكم و مشيمه كه پرده ايست بچه با آن به دنيا مى آيد) از نطفه ريخته شده و خون بسته گرديده ناقص، پس در شكم بچه شد بعد كودك شيرخواره و از شير گرفته تا به سن احتلام رسيد، پس او را قلب حفظ كننده (عقل) و زبان گويا و چشم بينا بخشيد براى اينكه بفهمد و (از گذشتگان) عبرت گيرد و از معصيت و نافرمانى خوددارى و دورى نمايد، تا اينكه به حد كمال رسيده قد راست كرد و كبر و غرور بر او مستولى شده فرار كرد (از خدا و رسول پيروى ننمود) و گمراه شده (در راه غيرمستقيم قدم نهاده از گفتار و كردار ناپسنديده) بى باك بود، بطوريكه هوا و هوس خود را در دلو بزرگ (از چاه ضلالت و گمراهى بيرون) ميكشد (مانند كسيكه از بالاى چاه بوسيله دلو آب بيرون مى آورد) براى رسيدن به خوشيها و ح
اجتهاى دنياى خود سعى و كوشش بسيار دارد، و باور ندارد كه ناكامى و بلائى به او رخ نمايد و از هيچ گناهى باك ندارد، پس در غفلت و نادانى و ضلالت و گمراهى مرد بعد از آنكه در لغزش و خطاى خويش اندك زمانى (در دنيا) زيسته بود و در مقابل نعمتهائى كه خداوند به او بخشيده (براى آخرت) عوض و سودى نبرد، و آنچه بر او واجب بود بجا نياورد، پس در اواخر سركشى و پيروى از هواى نفس و هنگام خوشحالى اندوههاى مرگ او را فرا گرفت و با دردهاى سخت و بيماريهاى گوناگون كه بحران آن در شب است حيران و سرگردان روز را به شب مى آمد و شب را تا به روز بيدار بود، در حالتيكه برادر غمخوار و پدر مهربان و همسرى كه از بى صبرى واى واى مى گفت و دختر (يا مادر) كه از اضطراب و نگرانى به سينه مى زد، در اطراف او بودند و آن مرد در بيهوشى جان كندن او را به خود مشغول داشت در غم و اندوه بسيار و ناله دردناك و جان دادن با سختى و رفتن از دنيا از روى رنج مبتلى بود، پس (از مردن) در كفنها پيچيده مى شود در حالت نوميدى و (بسوى قبر) كشيده در حالتيكه فرمانبردار و آرام است (چون كارى از او برنمى آيد) بعد او را روى تخته هاى تابوت مى اندازند وامانده و از حال رفته مانند شتر از سفر
بازگشته و رنجور كه از جهت بيمارى لاغر گرديده است، (پس از آن) فرزندان خدمتگزار و برادران گرد آمده او را بدوش مى كشند (و ميبرند) تا خانه غربت و بيكسى (قبر) جائيكه ديگر ملاقات نخواهد شد و چون تشييع كننده ها و مصيبت ديده ها (از گورستان) بازگردند او را در قبر مى نشانند در حالتيكه از وحشت و ترس سوال (نكير و منكر) و لغزش در امتحان آهسته سخن مى گويد (زيرا از ترس بر بلند سخن گفتن توانائى ندارد، يا آنكه از هول امتحان و سوال، با خدا راز مى گويد كه پروردگارا مرا بدنيا بازگردان تا كار نيكو انجام دهم) و بزرگترين بليه در آنجا آب گرم نازل شده و وارد كردن به دوزخ و هيجان و شدت صداى آتش است، در عذاب سستى نيست تا او را راحتى دهد و نه آسايشى كه رنج را برطرف سازد و نه قوت و طاقتى دارد كه از آن مانع گردد و نه مرگى كه او را (از اين سختى) برهاند، و نه چشم برهم زدن و خواب اندكى كه اندوهش را بزدايد، بين انواع مرگها (دردهاى سخت) و عذابهاى پى در پى مبتلى است، ما (از اين عذابها) به خدا پناه مى بريم (و رهائى از آن گرفتاريها را از او درخواست مى نمائيم).