(امام عليه السلام در اين فصل با الفاظى به منتهى درجه فصاحت و بلاغت داراى معانى بزرگ به همه اصناف و انواع مخلوقات حقتعالى اشاره فرموده و شنوندگان را آگاه كرده به اينكه خداوند سبحان به جزئيات امور عالم و دانا است، زيرا آفرينش موجوداتى كه ديده نميشوند و يا پنهان هستند و تربيت هر يك از آنها و اظهار حكمت در جميع احوال معقول نيست مگر از كسيكه به حقايق آنها عالم و دانا باشد، چنانكه در قرآن كريم س 67 ى 13 مى فرمايد: و اسروا قولكم او اجهروا به انه عليم بذات الصدور ى 14 الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير؟! يعنى اى كفار قريش چه گفتار خود را درباره پيغمبر پنهان نماييد چه آشكار در نزد خدا يكسان است، زيرا او به آنچه در سينه ها مى باشد پيش از آنكه به زبان آيد دانا است، آيا آفريننده سينه ها آنچه در آنست نميداند، و حال آنكه باريك بين و آگاه است؟! ابن ابى الحديد در اينجا سخن نيكويى بيان كرده: سخنى به نيكويى عظمت و بزرگى شبيه به اين سخن سراغ ندارم جز سخن خداوند سبحان، زيرا كلام امام عليه السلام شاخه ايست از آن درخت و نهرى است از آن دريا و شعله اى است از آن آتش، گويا فرمايش خدايتعالى را شرح داده س 6 ى 59: و عنده م
فاتح الغيب لايعلمها الا هو و يعلم ما فى البر و البحر و ما تسقط من ورقه الا يعلمها و لاحبه فى ظلمات الارض و لارطب و لايابس الا فى كتاب مبين يعنى خزينه ها يا كليدهاى غيب كه از مردم پوشيده و پنهان است نزد او است كه آنها را جز او كسى نميداند، و به آنچه كه در بيابان و دريا مى باشد عالم و دانا است، و هيچ برگى از درخت نيفتد و هيچ دانه و تخمى در تاريكيها و زير زمين فرو نرفته و كشت نشود مگر آنكه او مى داند، و نيست ترى و خشكى مگر آنكه در كتاب آشكار ثابت است و علم حقتعالى به آن احاطه دارد. خلاصه امام عليه السلام در اين باب مى فرمايد:) خداوند متعال عالم و دانا است بر كسانى كه راز خود را پنهان كنند، و به پنهان گويى آنانكه سخن با يكديگر آهسته گويند، و به انديشه هايى كه از ظن و گمان در دل قرار گيرد، و به آنچه با يقين تصميم بر آن گرفته مى شود، و به نگاه كردنهاى زير چشم كه از روى دزدى و آهستگى انجام مى گيرد (بطوريكه ديگرى ملتفت نباشد) و به آنچه در دلها پنهان شده (و هيچكس از آن آگاه نيست) و به ناديدنيها كه در زير حجابها و پرده ها مستور است (و براى احدى آشكار نميباشد) و به سخنانى كه سوراخهاى گوشها به دزدى و آهستگى مى شنود، و به
سوراخهايى كه موران كوچك در تابستان و حشرات و گزندگان در زمستان در آنها جا مى گيرند، و به صداى با آه و ناله و گريه زنهائيكه ميان ايشان و فرزندانشان مفارقت و جدايى افتاده، و به صداى آهسته قدمها(ى روندگان) و به جاى نمو ميوه كه در غلافهاى رگ و ريشه درختان است، و بجاى پنهان شدن حيوانات در غارها و دره هاى كوهها، و بجاى پنهان شدن پشه ها ميان ساقها و پوستهاى درختها، و بجاى اتصال برگها بشاخه ها(ى درختها) و به رحمهايى كه نطفه هاى آميخته بخون كه از صلبها خارج شده در آن قرار گيرد، و به ابرهاى برآمده در هوا و جاى به هم پيوستن آنها، و به باريدن دانه باران در جاى رويهم آمدن ابرها، و به آنچه (خاك و خاشاكى كه) گردبادها به روى زمين مى پاشند، و به آنچه (بناء و عمارات و مانند آنها كه) سيلها كه از بارانها توليد شده نابود مى كنند، و به فرو رفتن و سير حشرات در ريگستانها، و به جايگاه پرندگان بر سر كوهها بلند، و به نغمه سرايى مرغان خواننده در آشيانهاى تاريك، و به آنچه در ميان صدفها (لولو و مرجان) است و موجهاى درياها آن را پرورش داده، و به آنچه تاريكى شب آن را پوشانده و يا آفتاب بر آن تابيده، و به آنچه پى درپى پرده هاى تاريكى و درخشن
دگيهاى روشنى، بر آن وارد گرديده، و به نشانه هر گامى و به صداى آهسته هر حركتى، و به آواى هر سخنى، و به حركت و جنبش هر لبى، و بجاى هر جاندارى، و بمقدار وزن هر ذره اى، و به همهمه صداى آهسته هر نفسى كه داراى اراده و عزم است،