ت ننمايند). (امام عليه السلام چون حمد و ثناى الهى را به جا آورد و مخلوقاتش را وصف فرمود، و عظمت و بزرگى و اوصاف كمال و جلالش را بيان كرده فهماند كه او را به چشم سر نميتوان ديد، بلكه به چشم دل آشكار و هويدا است، در صدد مناجات و راز و نياز با او برآمده عرض مى كند:) بارخدايا تويى سزاوار وصف نيكو و لائق شمارش نعمتهاى بى پايان، اگر به (لطف و كرم) تو آروزمنديم تو بهتر و برترى از آنكه آرزو مى كنيم، و اگر به (رحمت و آمرزش) تو اميدواريم تو گرامى تر و بزرگترى از آنكه اميد داريم (زيرا در خانه تو هميشه گشوده و خوان نعمتت همواره گسترده و دست جود و بخشش تو بالاترين دستها است) بارخدايا تو مرا قدرت دادى در آنچه (فصاحت و بلاغت گفتار) كه غير تو را به آن مدح نگفته به جز تو به آن بر كسى ثناگو نميباشم، و به آن به مواضع حرمان و نوميدى و جاهاى شك و بدگمانى (پيش مخلوق) رو نمى آورم (زيرا آنان خودشان بيچاره و نيازمندند) و از مدحهاى آدميان و درود بر آفريده شده ها كه (به نعمت تو) پرورده شده اند زبانم را نگاهداشتى. بارخدايا هر درود گوينده اى را بر ستوده شده توقع اجر و مزدى است و من به تو اميدوارم كه دليل و راهنمائى بر توشه هاى رحمت و گ
نجهاى مغفرت (بزرگترين پاداشى كه عطا مى فرمايى) بارخدايا اينجا (كه من به تعظيم و توحيد مشغولم) جاى كسى است كه تو را يكتا دانسته بيگانگى كه خاص تو است و براى اين سپاسگزاريها و ثناها كسى را غير از تو مستحق و سزاوار نديده (پس هر كس لياقت پا نهادن بر منبر نداشته و هر سخنى را بالاى آن نميتوان گفت) و فقر و نيازمندى من به سوى تو است كه بدبختى آن را (هيچ چيز) جبران و تلافى نميكند مگر فضل و احسان تو، و سختى آن را برطرف نميگرداند مگر جود و بخشش تو، پس در اين مقام (كه بذكر تو مشغوليم) رضا و خوشنودى خود را به ما ارزانى فرموده دستهاى ما را بسوى غير خود دراز مفرما، زيرا تو قادر و توانا هستى بر هر چه كه خواهى (در اينجا به جدم اميرالمومنين تاسى جسته و آن حضرت را بدرگاه خداوند متعال وسيله قرار داده و از روى تضرع و زارى فرياد كرده مى گويم: خدايا خطاهاى من بسيار و گناهانم بيشمار است، و تو غفور و رحيم و عزيز و كريم هستى، پس خطاهاى مرا ببخش، و گناهانم را بيامرز، و ترجمه شرح اين كتاب شريف را ذخيره روز احتياج و نيازمنديم گردان، يا من لايرجى الا هو).