عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سربازان دشمن چون مور و ملخ از پيش تيغش مى‏گريختند . ابن عمار مى‏گويد :

حسين عليه‏السلام را ديدم وقتى كه يكه و تنها شده بود و كوفيان گردش را گرفته بودند ، چنان سخت بر جناح راست سپاه كوفه بتاخت كه همگى گريختند ، به خدا سوگند رنج كشيده و مصيبت چشيده‏اى چون حسين عليه‏السلام نديدم كه فرزندانش جلو رويش كشته شده باشند و يارانش همگى كشته شده باشند و اين قدر نيرومند و قوى قلب باشد !!

حسين عليه‏السلام دگرباره حمله كرد و اين بار بر جناح چپ دشمن بتاخت ، در جنگ هم عدالت را پيشه ساخت ، دوباره به جناح راست حمله نكرد ، حضرتش رجز مى‏خواند و فرياد مى‏كرد :

من حسين هستم پسر على ، سوگند مى‏خورم كه راه خود را ادامه خواهم داد ، سپاه دشمن بر وى حمله كرد ، همه را با شمشير پراكنده گردانيد و گروهشان را تار و مار كرد و به جاى خود بازگشت و گفت :

« لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِيِّ الْعَظيمِ » .

حسين عليه‏السلام كه تنها ماند ، ندا در داد : آيا كسى هست مرا يارى كند ؟

آيا كسى هست از حرم رسول خدا دفاع كند ؟

اين ندا ابوالحتوف و برادرش سعد را به خود آورد ، آن دو از فرقه خوارج و دشمن امام على عليه‏السلام بودند كه با سپاه يزيد براى كشتن حسين عليه‏السلام به كربلا آمده بودند .

با خود گفتند : شعار ما اين است : « لا حكم الا للّه و لا طاعة لمن عصى اللّه » ، اين حسين است پسر پيغمبر ، در قيامت اميد شفاعت جدش داريم ، چرا با او بجنگيم ؟

آيا شايسته است يكّه و تنها در برابر دشمنش قرار دهيم ، به حضور حسين عليه‏السلامشرفياب شده اجازه جهاد گرفتند ، پس شمشير كشيده به جهاد پرداختند ، عده‏اى را كشتند و عده‏اى را زخمى كردند ، تا به شهادت رسيدند !!

آرى ، اين است سعادت ابدى كه گاهى در لحظات آخر عمر انسان نصيب فرزند آدم مى‏شود .

در واقعه‏اى ديگر مى‏خوانيم :

مسعود تيمى از شيعيان به نام بود ، پسرش عبدالرحمن نيز ، پدر و پسر از شخصيت‏هاى برجسته كوفه بودند ، هر دو شجاع ، هر دو دلير و در جنگ‏هاى مسلمانان از خود نامى به يادگار گذارده بودند ، خواستند به سوى حسين عليه‏السلامشتابند راه را بسته يافتند ، نقشه‏اى طرح كرده و آن را خوب پياده كردند و خود را به حسين عليه‏السلام رسانيدند ؛ ياران حسين عليه‏السلام زيرك بودند و هشيار و مردم با ايمان چنين بوده و هستند .

خود را در زمره سپاه يزيد قرار دادند ، از كوفه با سپاه بيرون شدند ، به كربلا رسيدند و در برابر سپاه حسين عليه‏السلام قرار گرفتند و منتظر فرصت بودند و غفلت همكاران را خواهان ، تا آن ساعت فرا رسيد و فرصت پيدا شد و آن سه روز قبل از شهادت بود ، فرصت را مغتنم شمرده به سوى حسين عليه‏السلام دويدند و به خدمتش رسيدند .

/ 380