يا غياث المستغيثين الغياث الغياث اى بيكران درياى لطف دور گشتم گم شد آواز جرس در ميان رهزنان ماندم اسير گه به بالا مىكشندم گه به زير اى نشاط جان غمگين الغياث الغياث اى موج توفانخيز لطف اى امير كاروان فريادرس گه به بالا مىكشندم گه به زير گه به بالا مىكشندم گه به زير
اى به ازل بوده و نابوده ما حلقه زن خانه به دوش توايم بىطمعيم از همه سازندهاى از پى توست اين همه اميد و بيم هم تو ببخشاى و ببخش اى كريم وى به ابد زنده و فرسوده ما چون در تو حلقه به گوش توايم جز تو نداريم نوازندهاى هم تو ببخشاى و ببخش اى كريم هم تو ببخشاى و ببخش اى كريم