تا مگر بفريبى از اين عامهاى گرم سازى بهر خود هنگامهاى گرم سازى بهر خود هنگامهاى گرم سازى بهر خود هنگامهاى
روزها در روزه شبها در نماز خرقهاش پشمينه و نانش جوين جز ركوع و جز سجودش كار نه جز ضرورت با كسش پيكار نه در دعا گه آشكار و گه به راز از سجودش داغها بس بر جبين جز ضرورت با كسش پيكار نه جز ضرورت با كسش پيكار نه
ذكر خيرش آيه هر محفلى شد دعايش دردمندان را دوا كلبهاش شد قبله حاجات خلق تا شد آگه پادشه از كار او شد زهر سو طالب ديدار او طالب او هر كجا اهل دلى منزلش بيچارگان را مرتجا او همى خنديد بر خود زير دلق شد زهر سو طالب ديدار او شد زهر سو طالب ديدار او