عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



رجاء بن حيات به او گفت : اگر مى‏خواهى فردا از عذاب الهى رهايى يابى ، آنچه را كه براى خود دوست دارى براى مؤمنان دوست بدار و آنچه را بر خود نمى‏پسندى بر مؤمنان نيز مپسند و سپس هرگاه خواستى بمير .

اكنون من نيز همين را به تو مى‏گويم و مى‏ترسم از روزى كه پاهايت خواهند لرزيد ، چه بر سرت خواهد آمد ؟ آيا در كنار تو اين مردم خواهند بود كه تو را يارى دهند ؟

هارون چنان تحت تأثير قرار گرفت كه از شدت گريه از هوش رفت . من به فضيل گفتم :

با امير نرم‏تر باش . پاسخ داد : من با او نرمى مى‏كنم ؛ امّا تو و يارانت امير را هلاك مى‏كنيد .

چون هارون به هوش آمد ، به فضيل گفت : باز بگو ، فضيل گفت : اى امير !

شنيده‏ام كه يكى از دست نشانده‏هاى « عمر بن عبدالعزيز » از بى‏خوابى شكايت كرد ، عمر به او نوشت : اى برادر من ! بى‏خوابى گناهكاران را در كام آتش دوزخ و طول ابديّت به ياد آر ، تا در خواب و بيدارى راهنماى تو به سوى خدايت باشد . امّا مواظب باش كه پاى تو از اين راه نلغزد ؛ زيرا خدا به تو وعده بيش‏ترى نمى‏دهد و بر تو رحم نخواهد آورد .

هنگامى كه حاكم نامه او را خواند ، از سرزمين‏هاى بسيارى گذشت و نزد عمر آمد ، عمر از او پرسيد چه چيز تو را نزد من آورد ؟ پاسخ داد : تو با نامه خود به دل من نيرو بخشيدى ، من ديگر تا به خدا نرسم ولايت تو را اداره نخواهم كرد ، هارون سخت گريست و گفت : باز بگو ، فضيل گفت :

اى امير ! بدان كه عبّاس ( عموى رسول خدا ) نزد پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و گفت : يا رسول اللّه !

مرا منصب امارت ده پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله گفت : اى عبّاس و اى عموى پيامبر ! نفسى را كه تو زنده مى‏دارى بهتر از امارتى است كه آن را حتّى نمى‏توانى بخورى ، در واقع امارت يعنى ندامت و پشيمانى در روز رستاخيز و اگر بتوانى امير نباشى امير مباش هارون دوباره سخت گريست و گفت : باز بگو خدا تو را رحمت كند .

فضيل گفت : اى امير ! پروردگار در روز قيامت ، درباره همه اين مردم از تو بازخواست خواهد كرد ، اگر مى‏توانى روى خود را از آتش دوزخ حفظ كنى دريغ مكن . هشيار باش كه هيچ وقت در دلت نسبت به رعايا فريب نباشد كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهگفته است : آن كه بامداد با نيّت فريب نسبت به مردم برخيزد بوى خوش باغ بهشت به او نرسد . هارون گريان شد و سپس گفت : آيا تو به كسى بدهكارى ؟ پاسخ داد : آرى ، دَيْن من نزد پروردگار است كه هنوز به حساب درنيامده است ، واى بر من اگر او حساب كند ، واى بر من اگر نتوانم پاسخ گويم . باز گفت : دَيْن خود را در عبادت مى‏دانم . باز گفت : راستى كه پروردگار چنين امرى به من نكرده است ؛ بلكه ، بل امر كرده كه وعده‏هاى او را باور كنم و از اراده او اطاعت .

و پروردگار گفته است : من جن و انس را خلق نكرده‏ام مگر آن كه از من اطاعت كنند و من از آن‏ها قوّت و خوراك نمى‏خواهم . به راستى خداوند است كه روزى مى‏دهد و صاحب نيرو و قدرت است .

/ 380