عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



نفر دوم گفت : من اين خبر را قبلاً شنيده بودم و فكر مى‏كردم از حرف‏هاى دروغ‏پردازان و شايعه‏افكنى نادانان است ، ولى معلوم مى‏شود اين مطلب را اغلب مردم مى‏دانند و علامت صحت خبر و يا امكان وقوع آن به دست آمده است .

من معتقدم بر دين خود استوار باشيم و براى قتلى كه در كمين ما نشسته است استقامت داشته باشيم ، محال است كه ما در برابر اين مجسمه‏هايى كه اين نادانان پرستش مى‏كنند ، سر تعظيم فرود آريم ؛ زيرا ما فساد و بطلان اين مجسمه‏ها را به دست آورده‏ايم و غير ممكن است كه دست از عبادت حضرت معبود برداريم ، هر روزى كه خورشيد طلوع مى‏كند دليل وجود خدا را به همراه دارد و در هر جولان فكر ، دليلى براى عظمت خدا موجود است .

شايعه‏ها راست بود ، اخبار درست بود ، آنان را از منازلشان و از ميان جمع بستگانشان بيرون كشيدند و همه را در مقابل پادشاه ستمگر قرار دادند .

سلطان ظالم به جوانان گفت : مى‏خواستيد مطلبى را مخفى بداريد ، ولى نتوانستيد ، كوشيديد كه دين خود را پنهان داريد ولى پيروز نشديد و كارتان به آنجا رسيده كه گاهى مخفى هستيد و گاهى آشكار ، از اخبار كم و بيش آگاهيد ، به من خبر رسيده كه از دين پادشاه و رعيت خارج شده و به دينى روى كرده‏ايد كه من نمى‏دانم آن را از كجا آورده‏ايد ؟

براى من آسان است كه شما را رها كنم كه در دين خود سرگردان باشيد و اختيارتان را به دست خودتان بگذارم ، ولى اين كار در صورتى بود كه من نمى‏دانستم از بزرگان قوم خود هستيد و از افراد برجسته طائفه خويش مى‏باشيد .

اگر مردم از وضع شما آگاه گردند ، ممكن است به زودى به دين شما بيايند و آيين شما را قبول كنند و از عقايد شما پيروى نمايند و به دنبال آن رژيم و تاج و تخت من متلاشى شود و امنيت از دست برود .

من در شكنجه شما عجله نمى‏كنم ، كيفر شما را به زودى متوجه شما نمى‏سازم ، تا اين كه در كار خود كه بر آن اقدام مى‏كنيد فكر نماييد و به ملت و آيين مردم بازگرديد و به عقايد مردم معتقد شويد و يا اين كه رهگذران ، ناگهان مى‏بينند سرهايى آويزان است و بدن‏هايى قطعه قطعه است و خون شما بر زمين جارى است .

خداوند عزيز دل‏هاى آن خداپرستان را محكم كرد و در ايمانشان تأييدشان نمود ، گفتند : اى پادشاه ! در دينى كه ما وارد شده‏ايم از روى تقليد نبوده است و از روى اكراه و اجبار بنده دين نشده‏ايم ، فطرت ما از ما دعوت كرد و ما هم پاسخ داديم ، عقل به ما روشنى بخشيد و ما در كنار روشنى آن گردش نموديم ، ما را به سوى خداى يكتا دعوت كردند و ما غير از او خداى ديگرى قبول نمى‏كنيم .

قوم ما كه به عبادت بت پرداخته‏اند ، از روى نادانى و تقليد است ، دليلى براى كار خود ندارند ، برهانى آن ها را راهنمايى نكرده است ، اين است آنچه ما به آن علم پيدا كرده‏ايم و فكر ما به آن رسيده است ، هر چه مى‏خواهى درباره ما انجام بده .

/ 380