عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



من از درد به خود گريه ندارم ، ولى بر مظلومان دربارم گريه مى‏كنم كه مى‏نالند و آواز ناله‏شان را نمى‏شنوم ، سپس گفت : اگر گوشم رفته چشمم برجاست ، ميان مردم جار بزنيد كه جز مظلوم جامه سرخ نپوشد و هماره بامداد و پسين بر فيل سوار مى‏شد و گردش مى‏كرد تا مظلومى را به چشم خود بيند و دادخواهى كند .

اين مردى است مشرك به خدا كه با مشركان چنين مهربان است و از خود دريغمند و نگران ، تو مردى هستى خداپرست و از خاندان نبوت ، مهر تو بر مسلمانان جلو خودخواهيت را نبايد بگيرد ؟

اگر براى فرزندانت مال جمع مى‏كنى ، خدا به تو نموده است كه كودكى از شكم مادر درافتد ، در روى زمين پشيزى ندارد و بر هر مالى دست بخيلى گذاشته است كه نگهش دارد ، ولى خدا پيوسته لطف خود را شامل حال كودك سازد ، تا مردم را بدو راغب كند ، تو نيستى كه عطا مى‏كنى ، ولى خداست كه هر چه به هر كه خواهد عطا مى‏كند و اگر بگويى جمع مال براى تقويت سلطنت توست ، خدا براى تو وسيله عبرت از بنى اميه فراهم كرده است كه جمع زر و سيم و آماده كردن ساز و برگ و لشگر و اسب و استر و شتر در برابر اراده الهى به زوال ملكشان فايده نداشت .

و اگر بگويى جمع مال براى يك هدف عالى‏تر از مقامى است كه دارى ، به خدا بالاتر از مقام تو مقامى هست ولى ادراك آن ميسر نيست مگر از راهى كه مخالف راه توست .

تو نگاه كن آيا مخالف خود را به بدتر از كشتن مجازات توانى كرد ؟ گفت : نه ، در پاسخ گفت : آن پادشاهى كه به تو عطا كرده است آنچه عطا كرده ، گنهكار را به كشتن شكنجه ندهد .

او به خوبى مى‏داند چه در دل دارى و در چه كارى ، چشمت به كجا است و دستت چه كار مى‏كند و پايت به چه سوى مى‏رود ، بنگر كه هر آنچه از دنيا را خاص خود كردى ، چون از دستت گرفت چه فايده‏اى برايت دارد در موقعى كه تو را پاى حساب كشيد !

منصور گريست و گفت : كاش آفريده نبودم ، واى بر تو ! چگونه چاره كار خود كنم !

گفت : همه مردم را رهبرانى است كه در ديانت خود بدان‏ها پناهنده و به گفتارشان رضا دهند ، تو آنان را محرمان خود بساز تا راه به تو بنمايند و در كارهايت با آن‏ها مشورت كن ، منصور گفت : من به دنبال آنان فرستادم از من گريختند گفت : آرى ، ترسيدند آن‏ها را به راه خودت ببرى ، ولى در خانه‏ات را باز گذار و حجاب را بردار و هموار ساز تا مظلوم را باشى و ظالم را از بن براندازى ، صدقات را از راه حلال و پاك بگير و به حق و عدالت بر مستحقانش پخش كن ، در اين صورت من ضامنم كه رهبران حق و مخلص نزد تو آيند و در اصلاح كار امت به تو كمك كنند .

مؤذنان سر رسيدند و سلامش دادند و اعلام به نماز كردند ، برخاست نماز گذارد و بجاى خود برگشت و هر چه آن مرد را جستند نيافتند .

خوانندگان عزيز ! اين موعظه بليغ و نصيحت عميق كه به گوش منصور خوانده شد ، اگر به كوه خوانده مى‏شد از كوه جز گرد و غبارى باقى نمى‏ماند ، اما اين مرد پليد به بغداد برگشت و به ظلم خود ادامه داد و از خون بى‏گناهان جوى‏ها به راه انداخت و دست به كشتن حضرت صادق عليه‏السلام آلوده كرد و ميليون ميليون درهم و دينار از حق مردم محروم سرقت كرد و براى بازماندگان ، ظالم‏تر از خودش به جاى گذاشت ، آرى ، غرور اين صفت زشت و پليد به فرموده حضرت على عليه‏السلامحجاب بين مغرور و موعظه الهى است ! ![375]

/ 380