عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

  • عشق تو سراسر همه سوز و همه دردست آن كس كه درين صرف نكردست همه عمر زاهد چه عجب گر كند از عشق تو پرهيز عاشق كه نه گرمست چو شمع از سر سوزى بس شب كه بر آن در بن خاكى زضعيفى اشكى كه بود سرخ چو رخسار تو داريم گر هست كمال از دو جهان فرد عجب نيست اين نيز كمالى است كه آزاده و فردست

  • وين شيوه به اندازه مردى است كه مردست بيچاره ندانم كه همه عمر چه كردست كس لذت اين باده چه داند كه نخوردست گر آتش محض است به جان تو كه سر دست بنشستم و پنداشت رقيب تو كه گردست ما را زتو تشريف نه تنها رخ زرد است اين نيز كمالى است كه آزاده و فردست اين نيز كمالى است كه آزاده و فردست

شرح حال حاجى را دو فرزندش آقا محمد اسماعيل و آقا عبدالقيوم و عيال كرمانيش چنين بازگو كرده‏اند :

مرحوم حاجى هر شب در زمستان و تابستان و بهار و پاييز ثلث آخر شب را بيدار بودند و در تاريكى عبادت مى‏نمودند تا اول طلوع آفتاب . دو ساعت از روز گذشته به مدرسه تشريف مى‏بردند و چهار ساعت تمام در مدرسه بودند ، بعد به خانه مراجعت كرده ناهار مى‏خوردند ، ناهار ايشان معمولاً يك قرص نان بود كه معمولاً يك سير بيشتر از آن نمى‏خوردند ، يك كاسه دوغ كمرنگ كه خودشان در وصف آن مى‏فرمودند دوغ آسمان گون ، يعنى دوغى كه از كمى ماست به رنگ كبود آسمانى باشد .

شب بعد از سه ساعت عبادت در تاريكى شام ميل مى‏كردند ، شام آن جناب مقدارى برنج و اسفناج بود ، بعد از كمى راه رفتن در يك بستر ناراحتى كه غالباً تشك نداشت مى‏خوابيدند و متكاى غير نرمى از پنبه يا پشم زير سر مى‏گذاشتند .

لباس مرحوم حاجى چند سال يك عباى سياه مازندرانى بود و يك قباى قدك سبز رنگى كه به قدرى آن را شسته بودند كه آرنج‏هاى قبا پاره شده و چندين وصله برداشته بود .

در زمستان قباى برك شكرى رنگ و شلوار برك مى‏پوشيدند ، كتابخانه‏اى نداشتند ، كتاب ايشان منحصر به چند جلد كتاب بود!

معاشش از اين راه بود : يك روز از قنات عميد آباد داشتند و يك شبانه روز در قنات قصبه و باغى كه در بيرون پشت ارك واقع است كه سالى چهل تومان فايده و حاصل باغ بود و از دو قنات مذكور نيز سى خروار غله و ده بار پنبه عايد مى‏گرديد .

قسمتى از اين دخل را با كمال قناعت صرف معاش مى‏فرمودند و ما بقى را به فقرا ايثار و انفاق مى‏نمودند .

/ 380