عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



يوسف گفت : پروردگارا ! زندان نزد من محبوب‏تر است از عملى كه مرا به آن مى‏خوانند .

چون پس از نُه سال به عللى كه قرآن ذكر كرده از زندان آزاد شد و سلطان مصر به وى احترام كرد و به او گفت : امروز مقامت نزد ما معلوم شد و تو در اين دستگاه امين و صاحب منزلتى ، مى‏توانست بگويد : من فرزند يعقوبم و منزل ما شهر كنعان است ؛ اكنون اسب تيز پايى به من بده تا به ديار خود روم و به ديدار پدر و مادرم خوشحال شوم ، ولى اين معنا را نگفت ؛ زيرا ملت مصر را اسير كاخ نشينان ديد و عباد خدا را دچار مردم ظالم و ستمگر مشاهده كرد ، پيش خود گفت : در اين دستگاه نفوذ كنم ، باشد كه روزى در سايه به دست آوردن آبروى مردمى و قدرت بتوانم اين جامعه شيطان زده و گرفتار طاغوت و طاغوتيان را نجات دهم ! !

به عزيز مصر گفت :

اجْعَلْنِى عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ .

يوسف گفت : مرا سرپرست خزانه‏هاى اين سرزمين قرار ده ؛ زيرا من نگهبان دانايى هستم .

چون مدتى در آن پُست خدمت كرد و امانت و لياقت و كفايت خود را نشان داد به مقام رهبرى مملكت مصر رسيد و به تمام اوضاع و احوال آن مملكت مسلّط شد ، در اين زمينه قرآن مجيد مى‏فرمايد :

وَكَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِى الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاءُ وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُـحْسِنِينَ :

اين‏گونه يوسف را در [ آن ] سرزمين مكانت و قدرت داديم كه هر جاى آن بخواهد اقامت نمايد .

رحمت خود را به هر كس كه بخواهيم مى‏رسانيم و پاداش نيكوكاران را تباه نمى‏كنيم .

چون برادران در سفر سوّم به حضورش رسيدند براى اين كه از شدت شرم و خجالت آنان بكاهد و بار سنگين روح آنان را از عملى كه كرده بودند كم كند به آنان فرمود :

هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ .

گفت : آيا زمانى كه نادان بوديد ، دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد ؟

آنان ناگهان به خود آمده و پس از اندكى تأمل گفتند :

آيا تو همان يوسف هستى كه چهل سال قبل دچار خطاى ما شدى ؟

گفت : آرى ، من يوسفم و اين برادر من است ، اين خداوند مهربان است كه بر ما منت گذاشت و به خاطر تقوا و صبر ، ما را به اين مقام و منزلت رساند كه خداوند عزيز اجر و مزد نيكوكاران را ضايع نمى‏كند .

برادران گفتند : به خداوند قسم كه حضرت حق تو را بر ما به « مُلك و عزّت و عقل و حسن و كمال » برگزيد و ما در عدم شناخت حق تو ، مقصر و خطاكاريم .

يوسف عزيز با كمال مهربانى در برابر آن همه ظلم و ستم برادران فرمود :

لاَ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ .

/ 380