عرفان اسلامی جلد 13
لطفا منتظر باشید ...
بارى اى مردم ! خداى مهربان آگاه مرا خبر داده است كه عمر هر پيغمبر طبق سنّتى است كه از آن جهت مىدانم نزديك است مرا داعى الهى و پيك اجل در رسد ، من مسؤولم و شما نيز مسؤوليت داريد ، از شما سؤال مىكنم در پيشگاه خداوند ، درباره من چه خواهيد گفت ؟ آيا وظيفه رسالت را ادا كردهام و شما را به راه راست و دين خدا فرا خواندهام ؟مردم يك آواز جواب دادند : ما گواهى مىدهيم كه تو همانا تبليغ كردهاى و اندرز گفتى و فراوان كوشيدهاى ، خداوند به تو پاداش خير دهد .بار ديگر براى توضيح و تأييد مىگويد : آيا شما شهادت نمىدهيد كه معبودى جز خداى يكتا و بىهمتا نيست و محمد بنده و رسول اوست و بهشت و دوزخ و مرگ و قيامت حق و مسلم است و بدون شك و ترديد خواهد آمد ؟باز همگى مىگويند : چرا به اينها گواهى مىدهيم ، پيامبر صلىاللهعليهوآله در آن حال مىگويد :خداوندا ! گواه باش . سپس گفتارش را چنين ادامه مىدهد : همگى سخن مرا مىشنوند ؟ـ آرى .بدانيد : من در رستاخيز پيش از شما كنار حوض كوثر مىرسم ، شما بر من وارد خواهيد شد و آن حوضى است پهناور كه بر لب جامهاى بىشمارى است .اكنون كه داستان چنين است و روز پاداشى در پيش و مىبايست روز قيامت به پيامبر خود ملحق شويد ببينيد ، نگاه كنيد كه در مورد دو شىء گرانقدر و دو جانشينى كه ميان شما مىگذارم چگونه رفتار مىكنيد ؟ !در اين هنگام از ميان انبوه جمعيت شخصى فرياد مىكشد : اى محمّد اين دو جانشين كه مىگويى چيست ؟ پيامبر صلىاللهعليهوآله پاسخ مىدهد :كتاب خداوند كه رشتهاى است پيوسته از يك سر به دست اوست و از سر ديگر به دست شما ، پس به كتاب خدا چنگ زنيد و عترت و خانواده من .پروردگار مهربان آگاه مرا خبر داده است كه اين دو شىء گران ارج : قرآن مجيد و عترت من هرگز از يكديگر جدا نخواهند گشت تا در قيامت پهلوى كوثر بر من وارد شوند و من نيز همين را آرزو داشته از خداوند بزرگ درخواست كردهام ، پس به شما سفارش مىكنم كه اين دو امانت گرانمايه و پرارج را پشت سر مگذاريد كه به هلاكت و شقاوت خواهيد رسيد و از آن دو نيز فاصله مگيريد كه سرانجامى بد خواهيد داشت .در هر صورت كلام نبى اكرم صلىاللهعليهوآله و طنين آهنگ محكم و رساى او در فضاى دره غدير هم چون نواهاى آسمانى دلها را مىلرزاند و مانند آب زلالى جانهاى ملتهب را خنك و شادمان مىساخت .خطبه آن حضرت نزديك به چهار ساعت طول كشيد و در فاصله اين مدت امور مختلفى را يادآور شد و آيات بسيارى از قرآن را به مناسبت مطالب خود قرائت كرد ، سپس اندكى درنگ نمود و در حالى كه به اطراف خود در ميان توده مردم مىنگريست به آواز بلند على را نزد خود فرا خواند و او را ابتدا يك پله پايينتر از خويش بر فراز منبر نشاند و خطاب به جمعيت كرده چنين گفت: