الا كه رحمت آيتى ز رحمت على بود بهشت و هرچه اندرو عنايت على بود على است آن كه از رخش بهشت منجلىبود كسى است عاشق ولى كه ناظر ولى بود كسى است عاشق ولى كه ناظر ولى بود همه كتاب انبيا حكايت على بود اجلّ نعمت خدا ولايت على بود بهشت را بهشتهام بهشت من على بود به غيرْ ديده داشتن نشان احْولى بود كسى است عاشق ولى كه ناظر ولى بود
بر خاك درگهت به ارادت نشستهايم شاهان عالميم و گدايان كوى تو چشم طمع به غير تو از غير بستهايم ما را به بارگاه سليمان نياز نيست ما تشنگان چشمه فيض ولايتيم در آستان مهر و ولاى تو يا على در دادگاه عدل از اعمال زشت خويش ما سر سپردهايم به جانان ز جان و دل در پاش تا قيام قيامت نشستهايم در انتظار چشم عنايت نشستهايم رندانه بر سرير قناعت نشستهايم تا در قصور عزّ و مناعت نشستهايم ما ديو نفس كشته و راحت نشستهايم با اشتياق جام ولايت نشستهايم عمريست مستحق كرامت نشستهايم شرمندهايم و بهر شفاعت نشستهايم در پاش تا قيام قيامت نشستهايم در پاش تا قيام قيامت نشستهايم