خدا هر چه را بخواهد محو مىكند و هر چه را بخواهد ثابت و پابرجا مىنمايد ، و "امّ الكتاب "نزد اوست . است . قبل از آن كه مرا نيابيد از من بپرسيد به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد اگر از آيهاى از آيات قرآن از من سؤال كنيد كه شب نازل شده يا روز ، مكّى است يا مدنى ، در حضر آمده يا در سفر ، ناسخ است يا منسوخ ، محكم است يا متشابه ، تأويلى است يا تنزيلى خبر مىدهم .صدوق در « معانى الاخبار » آورده ، در خطبهاى فرمود :من هاديم ، من مهديم ، پدر يتيمان و مساكين و شوهر بيوه زنانم ، تكيهگاه هر ضعيف و پناه هر ترسويم ، راهبر مؤمنان به بهشت و ريسمان محكم خدايم ، عروة الوثقى و كلمه تقوايم ، عين اللّه و لسان اللّه و يد اللّهام ، جنب اللّهى هستم كه در قرآن فرموده :أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَاحَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِى جَنبِ اللّهِ .تا مبادا آن كه كسى بگويد : دريغ و افسوس بر اهمالكارى و تقصيرى كه درباره خدا كردم .من دستگاه گشاده رحمت و مغفرت خدا بر بندگانم . من باب حطّهام ، هر كس مرا و حقّم را شناخت خدايش را شناخته ؛ زيرا من وصى پيامبر در روى زمين و حجّت خدا بر خلقم ، مرا انكار نمىكند مگر آن كس كه خدا و رسولش را منكر شود ! !شما براى شناخت بهتر حضرت مىتوانيد به كتب « احقاق الحق » و « الغدير » و « عبقات » و « بحار الأنوار » و « الامام على » عبدالفتاح و « صوت العدالة » جرج جرداق و « شروح نهج البلاغة » به خصوص مقدمه ابن ابى الحديد و صدها كتاب معروف و مشهور ديگر مراجعه كنيد ، تا گوشهاى از شخصيت امام على عليهالسلام براى شما روشن شود و معلوم گردد كه در روز غدير ، پيامبر بزرگ صلىاللهعليهوآله بىجهت و بدون دستور وى را براى رهبرى مسلمانان تا قيامت معرفى نكرد ، آرى ، تنها او از همه جهت و از هر حيث لايق جانشينى رسول اعظم صلىاللهعليهوآله و امامت و رهبرى بود و معقول و منطقى نبود كه با بودن او ديگرى پس از مرگ پيامبر صلىاللهعليهوآله عهدهدار سرپرستى امت شود ، در حالى كه نه از قرآن مجيد كه قانون اساسى اسلام بود آگاهى داشت و نه از علم عادى بهرهمند بود ! آنان كه مىگويند كه پيامبر صلىاللهعليهوآله براى بعد از خود جانشين معين نكرد و امر خلافت را به انتخاب ملت گذاشت ، دروغى مىگويند كه گوش آفرينش تاكنون نمونه اين دروغ را نشنيده است و بعد از اين هم نخواهد شنيد و بدون شك آنچه ظلم و جنايت و خيانت و گناه پس از پيامبر صلىاللهعليهوآله در تمام جهان تا قيامت واقع مىشود به گردن آن دروغ زنهاى بىنظير است ، من نمىدانم كورى چشم و كرى گوش و سنگينى و تاريكى قلب در اينان چه مقدار است ، آيا اينان اين هزاران كتاب شيعه و سنّى را در اين زمينه نديدهاند كه اگر بگوييم نديدهاند ما هم مانند آنان دروغ گفتهايم ، ديدهاند ولى به خدا قسم از شدّت حسد و كينه و نفاق نسبت به حق و حقيقت بدون شك و ترديد عناد مىورزند ! !