عرفان اسلامی جلد 13
لطفا منتظر باشید ...
همين كه او را شناختم ، با لوحههايى كه هميشه براى نوشتن مسائل مهم همراه داشتم به نزد او شتافتم و به او سلام كردم ، جواب داد : « عليك السلام » .گفتم : اى مرد بزرگوار ! قسمتى از آنچه از رسول اللّه صلىاللهعليهوآله شنيدهاى براى من بگو .گفت : تو چه مىدانى من كيستم ؟گفتم : بلال ، مؤذّن رسول اسلامى .چون نام رسول خدا صلىاللهعليهوآله را بردم ، گويى خاطرات الهى زمان آن حضرت براى بلال تجديد شد و او را به ياد نوازشهاى جان فزا و محبّتهاى بىشمار رسول خدا صلىاللهعليهوآله انداخت . او به ياد سيماى ملكوتى پيامبر صلىاللهعليهوآله ، شروع به گريه كرد ، من هم تحت تأثير گريههاى او ناله سر دادم ، مردم به تماشاى ما آمدند و ما دو نفر هم چنان مىگريستيم .آنگاه گفت : اى پسر ! از كجايى ؟گفتم : از مردم عراق ، گفت : به به !سپس ساعتى خاموش شد و پس از سكوت فرمود : اى برادر عراقى ! بنويس : « بسم اللّه الرحمن الرحيم » ، از رسول خدا صلىاللهعليهوآله شنيدم مىفرمود :اذان گويان ، امين مؤمنان بر نمازها و روزههاشان هستند ، و بر گوشتهايى كه مصرف مىكنند و بر جانهاشان كه در پناه اسلام محفوظ است و خواستهاى از حضرت حق نخواهند مگر آنكه خداوند برآورده كند و درباره هيچ كس شفاعت نكنند مگر اين كه مورد پذيرش واقع شود .امام خمينى رحمهالله در ذيل جملات بالا از يكى از دانشمندان معاصر در توضيح امين بودن مؤذّن ، مطلب زير را نقل مىكند : قبول شدن شفاعت و درخواست مؤذن در برابر تكليف سنگينى است كه بر عهده او است . مانند اين كه پليس در شهر و ژاندارم در بيابان ، پاس اموال و نفوس مردم را مىدهند و اين پاسدارى ، وظيفه بسيار سخت و سنگينى است ؛ ولى در مقابل اين مسؤوليت سنگين ، امضا و تصديق پليس و ژاندارم در مقامات بالاى مملكت داراى ارزش و اعتبار است . مؤذّن هم همين طور است ، او با اذان خود در شهر يا بخش يا ده و دهكده به سپاه اسلام يا به مردمى كه از آن ناحيه عبور مىكنند ، اعلام مىكند كه مردم اين ناحيه مسلماناند ، اى روندگان ! شما مىتوانيد گوشت بازار اينان را مصرف كنيد و از پوست و كفشى كه مىفروشند به عنوان جنس حلال بخريد و تمام مردم با اعلام اذان مؤذن در ماه رمضان امساك كرده يا افطار مىكنند و با اعلام اذان او ، نماز پنچ گانه را به وقت معيّن آن مىخوانند ، اينان كه اينگونه بر امور مسلمانان امين هستند بايد تحمّل بىخوابى و نظم در امور را همواره برنامه خود قرار دهند و اين براى مؤذّن داراى رنج و مشقّت است و در مقابل اين رنج است كه خداى عزيز ، شفاعت و درخواست آنان را قبول مىنمايد .شيخ صدوق در دنباله روايت مىفرمايد :عبداللّه به بلال گفت : خدايت رحمت كند ، بيشتر بگو .