35 - درس عبرت از عاقبت محمد رضاشاه - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايران كه در مراسم تاجگذارى از آن استفاده كرده بود، به خارج برد و در تبعيدگاه خود آفريقاى جنوبى از دنيا رفت .

همسرش (تاج الملوك ) آن شمشير را در كنار جسدش در ميان تابوت گذارد، به اين اميد كه وقتى تابوت را به ايران برگرداند، آن شمشير را از آن بيرون آورده و براى خود نگهدارد.

تاج الملوك تلاش كرد تا اجازه بدهند او جنازه را به ايران ببرد و در ايران دفن كند، اما هنوز ايران تحت اشغال انگليس و روس در جنگ جهانى دوم بود، از اين رو به او اجازه انتقال تابوت را به ايران ندادند و چون خواهر ملك فاروق (شاه مصر) بنام فوريه همسر محمدرضا شاه بود، تاج الملوك و همراهان با واسطه كردن ملك فاروق ، جنازه رضاخان را با همان تابوت ، به مصر بردند و در قاهره در مسجد رفاعى ، به عنوان امانت دفن كردند، و بعدا كه موانع برطرف شد، جسد رضاخان را به ايران آوردند و دفن كردند.

در ايران سر تابوت را باز كردند تا آن شمشير را بيرون آورند، آن را در آن تابوت نيافتند، بعد معلوم شد كه ملك فاروق سر آن تابوت را باز كرده و شمشير را ربوده است ، و همين موضوع نقش مهمى در طلاق فوريه داشت .

2 رضاخان در زندگى از دو چيز متنفر بود: 1 از سياه پوستان 2 از غار غار كلاغ .

در آخر عمر او را به ژوهانسبورك آفريقاى جنوبى تبعيد كردند، و او را در آنجا در باغ بزرگى كه درختهاى بسيار بلند داشت و آن باغ با ديوارهاى بلند دور خود محصور شده بود تحت نظر قرار دادند، و چند نفر خادم سياه پوست را براى او در آنجا گذاشتند، او در آنجا شب و روز غار غار كلاغهاى زياد را كه سر درختها بودند مى شنيد، و با آن سياهان آفريقائى سروكار داشت ، يعنى به همان دو چيز كه متنفر بود، گرفتار گرديد. او در آنجا با دست به خود اشاره مى كرد و مى گفت : (( منم اعليحضرت قدر قدرت ، قوى شوكت ... )) بعد خودش به دنبال اين گفتار چند بار مى گفت : هى زكّى ، هى زكّى ، هى زكّى .


  • اى دل از پست و بلند روزگار انديشه كن
    از نسيمى دفتر ايام بر هم مى خورد
    از ورق گردانى ليل و نهار انديشه كن


  • در برومندى ز رعد و برق و باد انديشه كن
    از ورق گردانى ليل و نهار انديشه كن
    از ورق گردانى ليل و نهار انديشه كن



35 - درس عبرت از عاقبت محمد رضاشاه

وقتى كه محمد رضا شاه مخلوع در سال 1358 شمسى به مصر رفت ، انورسادات رئيس جمهورى معدوم مصر در آن وقت ، طرح يك ويلاى لوكس را در ساحل مديترانه ، نزديك محل استراحت خودش در اسكندريه ريخت ، كه مخصوص شاه مخلوع ايران باشد، ساختن ساختمان آن ويلا نيز شروع شد، ولى وقتى كه معالجه شاه به خاطر سرطان در بن بست قرار گرفت ، آن ساختمان متوقف گرديد، و به جاى آن ، كار (( مقبره لوكس )) در مسجد رفاعى قاهره براى محمدرضاشاه ، شروع گرديد.

دكتر ابراهيم باستانى ، كاوشگر نكته سنج تاريخ در مورد پناه بردن محمد رضا شاه مخلوع (در سال 1358) به پاناما چنين مى نويسد:

...پادشاهى كه طى 38 سال سلطنت ، توانسته بود با هشت نه رئيس جمهور آمريكا و سه چهار رهبر شوروى ، ملاقات كند، ولى وقتى به زحمت توانستند در (( پاناما )) جائى براى شاه پيدا كنند (( عمر توريخوس )) رئيس ‍ جمهور پاناما پس از ديدن اين پناهندگان ، گفته بود: (( دو هزار و پانصد سال سلطنت شاهنشاهى ، و پنجاه سال سلطنت پهلوى ، به دوازده نفر آدم و مشتى بار و بنديل و دو سگ ، منحصر شده است )) آرى خداوند بر ما اهل تاريخ و معلمان تاريخ اين مملكت ، منّت عظيم داد كه ما را دورانى حيات بخشيده است كه توانسته ايم ، اين همه حوادث عبرت آموز را، به چشم خود ببينيم ، حوادثى كه براى هر كدام از آنها، مورخين امثال بيهقى و جوينى ، صد سال و هزار سال مى بايست انتظار بكشند، تا يكى از آنها اتفاق افتد.

36 - خوش حكايتى از ديدار امام زمان (ع )

نقل مى كنند: بعضى از علماى متعصّب اهل سنّت كتابى در ردّ مذهب جعفرى نوشته بود، و آن را براى مردم مى

/ 274