182 - تواضع على (ع ) در پيشگاه خدا - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شبيه مطلب فوق در مورد بر خورد پيامبر (ص ) و امامان (ع ) با مردم در روايات آمده است .

از جمله ابوامامه مى گويد: رسول خدا (ص ) در حالى كه عصا در دست داشت به سوى ما آمده ، ما همه به احترام او يكجا بر خاستيم و اظهار ادب خاصى نموديم .

حضرت ما را از اين كار نهى كرد و فرمود: (( آن گونه كه عجم ها بر مى خيزند و به همديگر احترام مى كنند، برنخيزيد )) .

و امام على (ع ) در مسير حركت به جبهه صفين از شهر (( انبار )) گذشت ، كدخداهاى اين شهر به عنوان احترام ، از مركبهاى خود پياده شدند و در پيشاپيش آن حضرت شروع به دويدن كردند.

امام على (ع ) شديدا آنها را از اين كار نهى كرد و در ضمن فرمود: (( چقدر زيانبار است مشقتى كه مجازات الهى در پى دارد؟ ))

182 - تواضع على (ع ) در پيشگاه خدا

امام على بسيار صدقه مى داد، و به مستمندان كمك مالى مى كرد، شخصى به آنحضرت عرض كرد كم تصدق الا تمسك : (( چقدر زياد صدقه مى دهى ، آيا چيزى براى خود نگه نمى دارى ؟ )) امام على (ع ) در پاسخ فرمود: آرى به خدا سوگند، اگر بدانم كه خداوند انجام يك واجب (و انجام يك وظيفه ) را قبول مى كند، از زياده روى در انفاق خوددارى مى كردم ، ولى نمى دانم كه آيا اين كارهاى من مورد قبول خداوند هست يا نه ؟ (چون نمى دانم ، آنقدر مى دهم تا بلكه يكى از آنها قبول گردد).

به اين ترتيب امام على (ع ) با كمال تواضع ، به قبولى اعمال توجه داشت ، يعنى كيفت را مورد توجه قرار مى داد نه زيادى و كميت را، و از اين رهگذر مى آموزيم كه بايد كارهايمان را بااخلاص و شرائط قبولى ، انجام دهيم تا در پيشگاه خدا قبول گردد.

183 - زهد و ساده زيستى آيت اللّه بروجردى

محروم آيت اللّه العظمى بروجردى پا درد داشت ، به همين جهت يكى دو سفر به آبگرم محلات رفتند، در يكى از اين سفرها به فقراى آنجا كمك خوبى كردند و دستور فرمود: چند گوسفند خريده و ذبح كنند و گوشت آنها را بين فقراء تقسيم نمايند.

به دستور آقا عمل شد و در آخر كار به اندازه نيم كيلو گوشت براى آقا كنار گذاشته بودند تا يك وعده كباب براى ايشان تهيه نمايند، سفره انداخته شد، ماست و خيار گذاشتند و دو سه سيخ كباب هم كه از همان گوشت تهيه كرده بودند، خدمت ايشان گذاشتند.

فرمود: اين كباب از كجاست ؟ گفتند: از همين گوشت ، مقدارى فقط براى شما درست كرده ايم ، ايشان فرمود: (( من اين كباب را نمى خورم ، اينها را بين فقرا تقسيم كنيد، كه آنان بوى آن را شنيده اند، آقا از كباب هيچ نخوردند، بلكه به همان ماست و خيار قناعت نمودند.

184 - قاطعيت امام خمينى از زبان رئيس ساواك

سرهنگ بديعى رئيس ساواك قم بود، حوزه علميه قم و ساير حوزه ها به علت مخالفت امام خمينى با دستگاه ، همواره ناآرام بود، و هيچگاه آرامش ‍ واقعى به نفع محمّدرضا (شاه سابق ) وجود نداشت ، ارتشبد سابق حسين فردوست مى گويد:

سرهنگ بديعى كه فرد فهميده و مطّلعى بود، زمانى گفت : (( اگر يك مقام در قم با من همراه باشد، اداره شهر قم كار آسانى است )) به او گفتم : چه كسى ؟ گفت : (( آيت اللّه خمينى )) گفتم : چرا تماس نمى گيريد؟ گفت : (( به امثال ماها اصلا راه نمى دهند، مگر اينكه مريد ايشان شوم و در مدتى طولانى مطمئن گردند كه واقعا آمده ام با اعتقاد در راه ايشان قدم بردارم ، آن وقت آماده خواهند بود مرا به حضور بپذيرند، در

/ 274