51 - پيوستن بلقيس به سليمان و ازدواج با او - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بلكه شما هستيد كه به هدايايتان شاد مى شويد. )) (ما مرعوب زرق و برق دنيا نمى شويم ، هدف ما زيبائى قلب و جان شما است نه زيبائى ظاهرى مادى شما).

آنگاه سليمان به فرستاده مخصوص ملكه سبا گفت : (( به سوى قوم خود بازگرد و اين هدايا را نيز با خود برگردان ، ولى بدان كه اگر تسليم حق نشوند، با لشگر نيرومندى به سوى شما آمده كه تاب مقاومت در برابر لشگر ما را نخواهيد داشت و آنها را از آن سرزمين به صورت ذليلانه بيرون مى رانيم .

51 - پيوستن بلقيس به سليمان و ازدواج با او

فرستاده مخصوص سليمان با همراهان به يمن بازگشتند، و عظمت مقام و توان و قدرت سپاه سليمان را به ملكه سبا گزارش دادند.

بلقيس دريافت كه ناگزير بايد تسليم فرمان سليمان (كه فرمان حق و توحيد است ) گردد و براى حفظ و سلامت خود و جامعه هيچ راهى جز پيوستن به امت سليمان ندارد، با جمعى از اشراف قوم خود و دنبال اين تصميم ، حركت كردند و يمن را به قصد شام ترك گفتند، تا از نزديك به تحقيق بيشتر بپردازند.

هنگامى كه سليمان از آمدن بلقيس و همراهان به طرف شام اطلاع يافت ، به حاضران فرمود: (( كداميك از شما توانائى داريد، پيش از آنكه آنها به اينجا آيند، تخت ملكه سبا را براى من بياوريد )) .

عفريتى از جنّ (يعنى يكى از گردنشان جنّيان ) گفت : من آن را نزد تو مى آورم ، پيش از آن كه از مجلس برخيزى اما آصف بن برخيا كه از علم كتاب آسمانى بهره مند بود گفت : (( من آن تخت را قبل از آنكه چشم برهم زنى نزد تو خواهم آورد )) .

لحظه اى نگذشت كه سليمان ، تخت بلقيس را در كنار خود ديد و بى درنگ به ستايش و شكر خدا پرداخت و گفت :

هذا من فضل ربّى ليبلونى ءاشكر ام اكفر : (( اين موهبت ، فضل پروردگار من است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مى آورم ، يا كافران مى كنم )) .

سپس سليمان (ع ) دستور داد تا تخت را اندكى جابجا و تغيير دهند وقتى كه بلقيس آمد، از او بپرسند آيا اين تخت توانست يا نه ، ببينند، چه جواب مى دهد.

طولى نكشيد بلقيس و همراهان به حضور سليمان آمدند، شخصى به تخت او اشاره كرد و به بلقيس گفت : (( آيا تخت تو اين گونه است ؟! )) بلقيس با كمال زيركى در جواب گفت : كانه هو: (( گويا خود آن تخت است )) .

سرانجام بلقيس دريافت كه تخت خود او از طريق اعجاز جلو به آنجا آورده شده ، تسليم حق شد و آئين حضرت سليمان را پذيرفت ، او قبلا نيز نشانه هائى از حقانيت نبوت سليمان را دريافته بود، بهرحال به آئين سليمان پيوست و به نقل مشهور با سليمان ازدواج كرد و هر دو در ارشاد مردم سوى يكتاپرستى كوشيدند.

52 - بلندى نظرى ، و توجّه به عزّت مسلمين

در عصر مرجعيّت آيت اللّه العظمى بروجردى (قدس سره ) قرار شد تا در شهر هامبورك آلمان ، مسجد و مركزى براى نشر تعاليم اسلام ساخته شود. آيت اللّه بروجردى ، شخصى را به هامبورك براى تهيه زمين براى چنان مركز فرستاد، آن شخص رفت و زمينى تهيه و خريدارى كرد و به محضر آقاى بروجردى باز گشت ، بعضى به آقاى بروجردى خبر داده بودند كه زمين خريدارى شده در جاى مطلوب و مرغوب نيست .

آقاى بروجردى به آن شخص ماءمور خريد زمين ، فرمودند: شنيده ام ، زمين خريدارى شده در موقعيت مناسبى قرار ندارد، و اين براى جامعه اى كه ارزش را در زيبائيهاى ظاهرى مى بيند، صلاح نيست كه ما در چشم آنان حقير جلوه كنيم مذاهب ديگرى در آنجا وجود دارد كه مراكز مذهبيشان از ساختمانهاى مجلل و زيبا بر خوردار است ، از اين رو براى ما صلاح نيست پائينتر از آنها جلوه كنيم .

آن شخص گفت : آقا! يعنى مى فرمائيد در بالاى شهر هامبورك و در كنار دريا، زمين تهيه كنيم ؟آن جا خيلى گران است .

ايشان فرمود: بله در جاى مناسب ، تهيّه كنيد، من هزينه اش را تاءمين مى كنم ، شما تصور مى كنيد براى من

/ 274