123 - شيعيان واقعى از ديدگاه امام هشتم - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خدا را يارى كنيد، خدا شما را يارى مى كند - سوره محمّد آيه 7) بر نصرت او اضافه مى كند...من اين گونه تاءييدى را به وضوح در اين مرد (امام ) مى بينم ، او براى خدا قيام كرده و خداى متعال هم قلبى قوى به او عنايت كرده است ، كه اصلا تزلزل و ترس ‍ در آن ، راه ندارد...اين مردى كه روزها مى نشيند و اين اعلاميه هاى آتشين را مى دهد، سحرها اقلا يك ساعت با خداى خودش راز و نياز مى كند، آنچنان اشكهائى مى ريزد كه باورش مشكل است ، اين مرد درست نمونه على (ع ) است ، درباره على (ع ) گفته اند كه در ميدان جنگ به روى دشمن لبخند مى زند و در محراب عبادت از شدت زارى بى هوش مى شود و ما نمونه او را در اين مرد مى بينيم .

123 - شيعيان واقعى از ديدگاه امام هشتم

امام رضا(ع ) در خراسان بود و در ظاهر ولى عهد ماءمون به شمار مى آمد، جمعى از شيعيان براى ديدار آنحضرت به خراسان آمده بودند، و از دربان اجازه ورود مى خواستند، دربان براى آنها از آنحضرت اجازه مى طلبيد ولى آنحضرت اجازه نمى داد.

آنها دو ماه پى در پى در هر روز دوباره (و جمعا 60 بار) به در خانه آنحضرت آمده و اجازه ورود طلبيدند و به دربان گفتند به امام رضا (ع ) بگو ما جمعى از شيعيان شما هستيم ، وقتى دربان تقاضا و پيام آنها را به امام رضا عرض ‍ مى كرد، امام مى فرمود: (( من فعلا اشتغال دارم به آنها اجازه ورود نده )) .

سرانجام آنها به دربان گفتند: از جانب ما به امام عرض كن ، ما از بلاد دور آمده ايم و مكرر اجازه خواسته ايم و جواب منفى داده ايد دشمنان ما، ما را شماتت خواهند كرد، اگر بدون ملاقات با شما به وطن باز گرديم ، نزد مردم ، شرمنده و سر افكنده خواهيم شد...

دربان ، پيام آنها را به امام ابلاغ كرد، امام فرمود: به آنها اجازه ورود بده .

دربان به آنها اجازه داد، آنها به محضر آنحضرت رسيدند و پس از احوالپرسى ، عرض كردند: (( اى پسر رسول خدا، چه شده كه ما به اين بى مهرى جانكاه و خفّت و خوارى افتاده ايم و پس از آنهمه بى اعتنائى و عدم اجازه شما، ديگر براى ما آبروئى نماند، علّت چيست ؟ امام رضا (ع ) فرمود: اين آيه (30 شورى ) را بخوانيد:

(( و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير. )) : (( هر مصيبتى كه به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد و بسيارى را نيز عفو مى كند. )) من در مورد شما به پروردگار و به رسول خدا (ص ) و اميرمؤمنان و پدران پاكم پيروى كردم .

آنها عرض كردند: چرا نسبت به ما بى اعتنا هستيد؟ امام رضا (ع ) فرمود: به خاطر آنكه شما ادعا مى كنيد از شيعيان اميرمؤمنان على (ع ) هسنيد، واى بر شما همانا شيعه على (ع )، افرادى مانند حسن و حسين (ع ) و ابوذر و سلمان و مقداد و عمّار و محمّد بن ابوبكر بودند كه هيچگونه مخالفت با اوامر آنحضرت نمى نمودند، و هيچگاه كارى كه مورد نهى آنها بود انجام نمى دادند ولى شما وقتى كه مى گوئيد ما شيعه على (ع ) هستيم در بيشتر اعمال ، با دستورات آنحضرت مخالفت مى نمائيد و در انجام فرائض كوتاهى مى نمائيد، و در رعايت حقوق برادران ، سستى مى كنيد، آنجا كه تقيه واجب است تقيه نمى كنيد و آنجا كه حرام است تقيه مى كنيد، اگر شما به جاى (( شيعه )) بگوئيد ما از دوستان اولياء خدا و دشمن اولياء خدا و دشمن دشمنان آنها هستيم ، شما را در اين قول رد نمى كنم ، ولى شما ادعاى مقام ارجمند (شيعه ) مى كنيد اما ادعاى شما با اعمال شما سازگار نيست ، شما راه هلاكت را مى پيمائيد مگر اينكه با توبه و انابه ، ضايعات گذشته را جبران كنيد.

آنها گفتند: ما استغفار و توبه مى كنيم ، و از اين پس خود را به عنوان دوستان شما، و دشمن دشمنان شما، عنوان مى نمائيم (نه شيعه شما).

امام رضا (ع ) فرمود: (( آفرين بر شما اى برادران و دوستان من )) ، آنگاه امام از آنها احترام شايان كرد و آنها را نزد خود نشانيد و سپس به دربان خود فرمود: چند بار از ورود آنها جلوگيرى كردى ؟ او عرض كرد شصت بار.

امام به او فرمود: شصت بار نزد آنها بيا و به آنها سلام كن و سلام مرا به آنها برسان ، خداوند بخاطر

/ 274