يونس بن يعقوب مى گويد: در مدينه بودم ، در يكى از كوچه هاى مدينه با امام صادق (ع ) ملاقات نمودم ، به من فرمود: (( اى يونس بشتاب به طرف خانه ، كه در كنار خانه مردى از ما اهل بيت منتظر است )) .آمدم به در خانه ، ديدم عيسى بن عبداللّه قمى ، كنار در خانه نشسته است ، گفتم : تو كيستى ؟ گفت : (( من از اهالى قم هستم )) .طولى نگذشت ديدم امام صادق (ع ) آمد و وارد خانه شد و به من و عيسى فرمود: وارد خانه شويد، وارد خانه شديم .امام به من رو كرد: و فرمود: (( اى يونس گوئى تصور مى كنى كه سخن من كه عيسى از ما اهل بيت است )) درست نيست ؟!گفتم : آرى سوگند به خدا، جانم فدايت ، زيرا عيسى ، قمى است ، بنابراين چگونه از افراد خاندان شما مى باشد؟ (كه در مدينه هستيد).فرمود: (( اى يونس ! عيسى بن عبداللّه خواه زنده باشد و خواه از دنيا برود، مردى از خاندان ما است )) .امام با عيسى (ع ) درمورد نماز و... گفتگو كرد و هنگام وداع ، بين دو چشم عيسى را بوسيد.و مطابق روايت ديگر فو مطابق روايت ديگر فرمود: (( اى عيسى ، از ما نيست كسى كه در شهرى زندگى كند و در آن شهر صد هزار نفر انسان يا زيادتر باشند كه يكى از آنها پرهيزكارتر از او باشد )) .به اين ترتيب راز و رمز تقرّب عيسى به امام (ع ) را بايد در علم و عمل عيسى جستجو كرد نه اين كه تنها قمى بودن باعث آنهمه ارزش باشد.
37 - عبرت از سرانجام نكبت بار طاغوت مغرور
فرعون طاغوت زمان موسى (ع ) به قدرى مغرور بود، كه در برابر دعوت حضرت موسى (ع ) صريحا گفت :لئن اتخذت الها غير لا جعلنّك من المسجونين : (( اگر معبودى غير از من بر مى گزينى تو را از زندانيان قرار خواهم داد )) . (سوره شعراء آيه ).و در مورد ديگر مى خوانيم : و قال فرعون يا ايها الملاء ما علمت لكم من اله غيرى : (( فرعون گفت : اى جمعيت (درباريان ) من معبودى جز خودم براى شما، سراغ ندارم )) (قصص - 38) و سرانجام پا را فراتر گذاشت ، غرورش به نهايت رسيد: فقال انا ربكم الاعلى : (( من پروردگار بزرگتر شما هستم )) (نازعات - 24) در روايات آمده ، روزى فرعون در حمام بود، ابليس به صورت انسان بر او وارد شد، او خشمگين شد (كه چرا انسانى بى اجازه وارد حمام شده ) نسبت به او اعتراض شديد كرد.ابليس به او گفت : (( آيا مرا مى شناسى ؟ )) فرعون گفت : تو كيستى ؟ ابليس گفت : (( تو چگونه مرا نمى شناسى ، با اين كه تو مرا آفريده اى ؟! )) .همين القاء ابليس ، مثل بادى كه به مشك كنند، او را آنچنان مغرور ساخت كه علنا اعلام كرد: انا ربكم الاعلى : (( من پروردگار برتر شماهستم )) .سرانجام خداوند با شديدترين مجازاتى او را گرفت و غرق در دريا نمود و سپس به سوى عذابهاى دوزخ فرستاد و عاقبت شوم او، موجب عبرت وپند ديگران گرديد.چنانكه در آيه 25 و 26 سوره نازعات مى خوانيم :فاخذه اللّه نكال الاخرة و الاولى - انّ فى ذالك لعبرة لمن يخشى (( پس خداوند او را به مجازات آخرت و دنيا (يا مجازات گفتار آغاز و انجامش ) گرفت ، بى گمان دراين مجازات ، عبرت وپندى است براى آنكه (از مكافات عمل زشت خود) هراسناكند )) .