17 - آبروى مؤمن - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4 آيا آم محرم ، آزاد بود يا برده ؟ 5 آيا او صغير بود يا كبير؟ 6 آيا اين بار، نخستين بار او به صيد و قتل بود يا قبلا نيز صيد كرده بود؟ 7 آيا آن صيد از پرندگان بود يا غير پرندگان ؟ 8 آيا آن حيوان صيد شده ، كوچك بود يا بزرگ ؟ 9 آيا او به كار خود اصرار داشت يا اظهار پشيمانى مى كرد؟ 10 آيا او در شب صيد كرد يا در روز؟ 11 آيا او در احرام حج بود يا در احرام عمره ؟ يحيي با شنيدن اين مسائل ، متحير ماند و هوش از سرش رفت ، و درماندگى از چهره اش پديدار گشت ، و زبانش لكنت پيدا كرد، و عظمت كمال و مقام علمى امام بر حاضران معلوم شد.

پاسخ سؤالات يازده گانه فوق را از آن حضرت خواستند، آن بزرگوار به يك يك آن مسائل ، با بيان شيوا پاسخ داد.

ماءمون فرياد زد: احسنتَ، احسنتَ! سپس از امام جواد (ع ) خواستند: او نيز از (( يحيى بن اكثم )) ، مساءله اى بپرسد، حضرت به يحيى رو كرد و فرمود: به من خبر بده از مردى كه :

1 اول روز به زنى نگاه كند، حرام باشد.

2 پس از ساعاتى ، نگاه به آن زن براى او روا باشد.

3 و هنگام ظهر نگاه به آن زن براى او حرام باشد.

4 و هنگام عصر جايز باشد.

5 و هنگام غروب حرام باشد.

6 آخر شب ، جايز باشد.

7 نصف شب حرام باشد.

8 هنگام طلوغ فجر جايز باشد.

بگو بدانم اين مسئله چگونه است ؟ يحيى گفت : سوگند به خدا پاسخ اين مسائل و وجوه را نمى دانم .

امام جواد (ع ) فرمود:

اين زن ، كنيز شخصى بود، مردى به او در اول روز نگاه كرد كه نگاه او حرام بود.

پس از ساعاتى آن كنيز رااز صاحبش خريد، نگاه آن مرد به آن زن جايز شد، هنگام ظهر آن كنيز را آزاد كرد، نگاه او به آن زن حرام گرديد، هنگام عصر با او ازدواج كرد، نگاه به او جايز شد. هنگام غروب آن مرد به آن زن ظهار كرد، و نگاه آن مرد به آن زن حرام گرديد، و در آخر شب ، كفاره ظهار را داد و نگاه به او جايز شد، نصف شب او را طلاق داد، نگاه مرد به او حرام گرديد، صبح به آن زن رجوع كرد، نگاه به آن زن جايز گرديد!! همه حاضران از بيان شيوا و دلنشين امام جواد (ع ) حيران شدند، و به عظمت مقام علمى او اعتراف نمودند.

17 - آبروى مؤمن

اميرمؤمنان (ع ) مقدار پنج وسق (حدود پنج بار) خرما براى مردى فرستاد، آن مرد شخصى آبرومند بود و از كسى تقاضاى كمك نمى كرد، شخصى در آنجا بود به على (ع ) گفت : (( آن مرد كه تقاضاى كمك نكرد، چرا براى او خرما فرستادى ؟ بعلاوه يك وسَق براي او كافى بود. )) امير مؤمنان على (ع ) به او فرمود: خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند، من مى دهم تو بخل مى ورزى ، اگر من آنچه را كه مورد حاجت او است ، پس از سؤ ال او، به او بدهم ، چيزى به او نداده ام بلكه قيمت چيزى (آبروئى ) را كه به من داده ، به او داده ام ، زيرا اگر صبر كنم تا او سؤ ال كند، در حقيقت او را وادار كرده ام كه آب رويش را به من بدهد، آن روئى را كه در هنگام عبادت و پرستش خداى خود و خداى من ، به خاك مى سائيد. ))

/ 274