98 - تعبير خوش از خوابى عجيب - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شيعيان ما به ما آويخته اند، آنگاه هر جا ما وارد گرديم آنها نيز وارد گردند. )) غلام تا اين نصيحت را شنيد، پشيمان شد و گفت : من در خدمت خود باقى مى مانم ، و آخرت را به دنيا نمى فروشم ، سپس نزد آن مرد خراسانى آمد، مرد خراسانى از قيافه غلام دريافت كه پشيمان شده ، به او گفت : اين گونه كه چهره ات نشان مى دهد، آمادگى جابجائى ندارى .

غلام ، نصيحت امام را نقل كرد و گفت : اين نصيحت مرا منقلب كرد و از تصميم خود برگشتم ، آنگاه غلام ، مرد خراسانى را نزد امام صادق (ع ) برد، امام از محبت مرد خراسانى تقدير كرد، و مقام ولاء و دوستى او را پذيرفت ، سپس دستور داد هزار دينار به غلام دادند.

محدّث قمى مرحوم حاج شيخ عباس (ره ) پس از نقل اين جريان ، خطاب به امام صادق (ع ) عرض مى كند:

(( اى آقاى من !، من تا خود را شناخته ام ، خود را بر در خانه شما ديده ام ، اميد آن است كه در اين آخر عمر از من نگهدارى فرمائيد، و از اين در خانه مرا دور نفرمائيد و من به لسان ذلت و افتقار پيوسته عرضه مى دارم :


  • عن حماكم كيف انصرف
    سيدى لا عشت يوم ارى
    فى سوى ابوابكم اقف


  • و هواكم لى به شرف
    فى سوى ابوابكم اقف
    فى سوى ابوابكم اقف



: (( چگونه از لطف و حمايت شما برگردم ، با اينكه علاقه ممن به شما مايه شرف و افتخار من است ، اى آقاى من ، براى آن روز زنده نباشم كه در كنار در خانه غير شما باشم . ))

98 - تعبير خوش از خوابى عجيب

روزى گروهى از مسلمين به محضر رسول اكرم (ص ) آمده و عرض كردند: (( اى رسول خدا دو سه شب است ام الفضل همسر عمويت عباس ، بسيار ناراحت است و گريه مى كند به طورى كه آسايش را از ما سلب نموده ، و هر چه بانوان از او در مورد علت گريه مى پرسند، او پاسخ نمى دهد. )) پيامبر(ص ) عمويش عباس را به حضور طلبيد و با او در اين مورد گفتگو كرد.

عباس گفت : آرى ، چنين است ، ولى من نيز وقتى از او مى پرسم چرا گريه مى كنى ، مى گويد: خوابى ديده ام مرا به وحشت انداخته ، ولى خواب ديدن خود را براى هيچكسى نقل نمى كند.

پيامبر(ص )، ام الفضل را به حضور طلبيد و از او پرسيد: (( چه خوابى ديده اى ؟ )) او عرض كرد: (( اى رسول خدا! خوابى ديده ام كه بسيار هولناك است ، چند روز قبل هنگام ظهر، اندكى خوابيدم (كه به آن خواب قيلوله گويند) خواب عجيبى ديدم .

پيامبر(ص ) فرمود: (( اين وقت ظهر، ساعتى است كه خواب ديدن در آن دروغ نيست ، ولى هر خوابى داراى تعبيرى است ، خواب خود را نقل كن تا من تعبير كنم .

ام الفضل عرض كرد: (( در عالم خواب ديدم ، قطعه اى از گوشت بدن پيامبر (ص ) جدا شد و آن را در دامن من گذاشتند! )) پيامبر(ص ) خنديد و فرمود: خواب نيكى ديده اى ، بزودى پسرى از فاطمه (س ) متولد مى شود، او را به تو مى دهد تا از او پرستارى كنى . )) پس از مدتى امام حسين (ع ) متولد شد، پيامبر(ص ) ام الفضل را طلبيد و بچه نوزاد را به ام الفضل داد، ام الفضل او را گرفت و بوسيد و در دامن خود گذاشت .

پيامبر (ص )خنديد و فرمود:

هذا تاءويل رؤياك من قبل قد جعلها ربّى حقا.

: (( اين تعبير خواب تو از قبل است كه پروردگار آن را لباس وجود بخشيد. )) حسين از من است و من نيز از حسين هستم ، حسين عضوى از اعضاى من است ، گوشت او، گوشت من و خون او خون من است ، ما يك روحيم اندر دو بدن .

/ 274