76 - شجاعتى از امام خمينى - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گروهى براى شكار شيرى ، گودال عميقى را كنده و شيرى را در ميان آن محاصره نموده و در اطراف آن گروه لغزيده ، براى حفظ خود دست چهارمى را، و سرانجام هر چهار نفر بر اثر جراحات ، مردند.

در مورد خونبهاى آنها، بين بستگانشان ، اختلاف و نزاع شد، به طورى كه شمشيرها را برهنه كردند تا به جان هم بيفتند.

امام على (ع ) از جريان اطلاع يافت و نزد آنها رفت و فرمود: من در ميان شما داورى مى كنم ، و اگر به داورى من رضايت نداريد، به حضور پيامبر (ص ) برويد تا ميان شما قضاوت كند.

آنگاه فرمود: فرد اول كه طعمه شير قرار گرفته ، ديه اى ندارد و ديه او بر كسى نيست ، ولى بايد بستگان او يكسوّم ديه يك انسان را( مثلا از صد شتر...33 شتر) به اولياء دوّمين مقتول بپردازند، و بستگان دوّمى ، دوسوّم ديه را به اوليا سوّمين مقتول بپردازند، و بستگان سوّمى ، ديه كامل را (مثلا صد شتر را) به اوليا مقتول چهارم بپردازند.

آنان به قضاوت آنحضرت تن رد ندادند. به مدينه نزد رسول خدا (ص ) رفتند و جريان را نقل نمودند، پيامبر (ص ) به آنها فرمود: اَلْقَضاءُ كَماقَضى عَلِىُّ: (( قضاوت صحيح همان است كه على (ع ) قضاوت نموده است )) بايد توجّه داشت كه مطابق اين قضاوت ، امام خونبهاى مقتول چهارم را ميان اولياى سه نفر مقتول قبلى بطور مساوى تقسيم نموده است ، زيرا بستگان اولى يكسوّم را به اولياء دوّمى دادند، و بستگان دوّمى دو سوّم ديه را (كه يك سوم آن از خودشان بود) داده اند، و بستگان سوّمى همه ديه را كه دو سوم آن از ديگرى بود پرداخته اند.

76 - شجاعتى از امام خمينى

يكى از اساتيد نقل مى كرد، دوران جوانى امام خمينى (قدّس سرّه ) بود، ايشان به قم براى تحصيل و تدريس آمده بودند و هنوز به مقام مرجعّيت نرسيده بودند. روزى يك نفر قلدر به مدرسه فيضّيه آمد و شروع كرد به عربده كشيدن و به طلبه هاى اندك مدرسه فيضيّه بد گفتن ، با توجه به اينكه زمان رضاخان بود و افراد ضدّ آخوند از طرف رضاخان حمايت مى شدند.

در اين هنگام كه طلبه ها خود را از گزند آن شخص عربده كش ، كنار مى كشيدند ديدم امام خمينى (ره ) نزد او رفت و نهيبى بر سر او كشيد و يك كشيده محكم به صورت او زد به طورى كه برق از چشمان او پريد، شرمنده شد و با كمال خجالت سر به پائين انداخت و از مدرسه بيرون رفت .

آرى امام در همان دوران جوانى ، خصلت شهامت و شجاعت را داشتند و زورگويان را تنبيه مى كردند.

77 - هوشيارى در صدور فتوا

عصر مرجعيت حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى (ره ) بود، در مساءله ازدواج مرد مسلمان با زن اهل كتاب (يهودى ، مسيحى يا مجوسى )فتواى ايشان (بر خلاف مشهور) اين كه ازدواج مرد مسلمان - خواه ازدواج دائم باشد يا ازدواج موقت - با زن اهل كتاب جايز است ، در آن زمان شاه (محمّد رضا پهلوى مخلوع ) تصميم گرفته بود با يك دختر ايتاليائى ازدواج دائم كند، دستگاه شاهى ، عده اى را در چند نوبت نزد آيت اللّه بروجردى فرستاد تا فتواى آقا را در مورد فوق بدست آورد، آنها هدف خود را نمى گفتند، بلكه به صورت عادى براى گرفتن چنان فتوائى ، رفت و آمد مى كردند.

آيت اللّه بروجردى از قضيه آگاه شد و فهميد كه رژيم مى خواهد با گرفتن اين فتوا، مدركى داشته باشد.

آقا روايات باب را دوباره برسى كردند، ولى نظرشان باز همان شد كه ازدواج مرد مسلمان با زن غير مسلمان را صلاح جامعه اسلامى نمى دانستند، و پى آمدهاى شوم آن را درك مى كردند، در پاسخ به استفتاء آنان چنين نوشت : (( مشهور بين اعاظم فقهاء اماميّه ، حرمت ازدواج دائم ، با كتابيّه (زن مسيحى يا يهودى يا مجوسى ) است )) .

به اين ترتيب آن مرجع بزرگ با توجه به مسائل اجتماعى و سياسى و شرائط زمان و مكان و هوشيارى در صدور فتوا، به گونه اى پاسخ داد تا طاغوتيان از فتواى او بهره بردارى سوء نكنند و مصالح اجتماع را به خطر نيندازند.

/ 274