از ويژگيهاى امام خمينى (رضوان اللّه عليه )اين بود كه دل به خدا بسته بود و به ديگران نيز اين سفارش را مى كرد،و خطاب به پسرش احمد آقا فرمود: (( پسرم مجاهده كن تا دل به خدا بسپارى و بدانى كه جز او مؤ ثرى نيست )) .هنگامى كه در حوزه علميه قم تدريس مى كرد،در آغاز درسش اين فراز از مناجات شعبانيه را مى خواند، همان دعائى كه امام على (ع ) و ساير امامان (ع ) آن را مى خواندند،آن فراز اين بود:الهى هب لى كمال الانقطاع اليك ،و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك ،حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة ،و تصير ارواحنا معلقة بعز قدسك (( خدايا! كمال بريدن از خلق و پيوستن به ذات پاك خودت را به من ببخش ، و ديده هاى ما را به آن روشنائى كه نگاهش به سوى تو باشد روشن كن ،به گونه اى كه ديده هاى دلها، حجابهاى نور را بدرند، و در نتيجه آن روشنائى به معدن عظمت برسد، و روانهاى ما به مقام بلند قدس عزيزت ،آويزان و وابسته گردد )) .در اين راستا به اين داستان توجه كنيد:امام خمينى (قدّس سرّه )در سالهاى آخر عمر به على آقا فرزند حضرت حجة السلام احمد آقا كه نوه اش بود،علاقه وافر داشت ،از سوى ديگر مطابق روايات ، دريافته بود كه هنگام احتضار و حضور عزرائيل براى قبض روح ،اگر انسان علاقه مفرطى به چيزى داشته باشد در همان چيز مورد علاقه انسان ،وسيله اى براى انحراف و يا كشاندن او به سوى كفر و گمراهى ، بسازد(در اين روايات و حكايت ، بسيار است و به داستان 62و63 مراجعه شود.امام خمينى براى اينكه در اين لحظه ، مبادا راه نفوذى براى شيطان پيدا شود، در ايام آخر عمر،از على آقا نيز بريد، و او را از اطاق بسترى بيرون مى كرد،تا تمام علاقه و زواياى قلبش متوجه خدا باشد نه غير خدا، اين است معنى انقطاع الى اللّه ،و بريدن از خلق و پيوستن به خدا.
153 - يك معجزه از رسول خدا (ص )
يك نفر اعرابى (يعنى عرب باديه نشين و عشاير)در صحرا آهوئى را صيد كرده و طنابى به گردنش بسته بود و آن را به سوى شهر مدينه مى آورد.پيامبر اسلام (ص ) در بيرون مدينه عبور مى كرد،ناگاه صدائى شنيد كه مى گويد: (( اى رسول خدا )) ، رسول خدا (ص ) به اطراف نگاه كرد و صاحب صدا را نديد، بار دوّم همان صدا را شنيد،باز به اطراف نگاه كرد،ناگاه آهوئى را ديد كه يك فرد اعرابى آن را با خود مى برد، معلوم شد آن صدا از آن آهو بود.پيامبر (ص ) نزد آهو رفت و فرمود: چه حاجت دارى ؟ آهو گفت :من در كنار اين كوه دو بچه شيرخوار دارم ، تو واسطه آزادى من باش ، تا بروم آنها را شير بدهم و باز گردم .رسول خدا (ص ) فرمود:آيا حتما باز مى گردى ؟ آهو گفت : (( خداوند مرا به عذاب ربا خواران عذاب كند اگر باز نگردم )) .پيامبر (ص ) در مورد آزادى آهو، با اعرابى صحبت كرد،اعرابى راضى شد، پيامبر (ص ) آهو را آزاد كرد، آهو رفت و پس از ساعتى باز گشت .همين حادثه باعث شد كه اعرابى از خواب غفلت بيدار گرديد، و به رسول خدا (ص ) عرض كرد:هر خواسته اى