اگر آن ترك شيرازى بدست آرد دل ما را به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
امير تيمور گوركان در سال 795، فارس را فتح كرد و شاه منصور را بقتل رساند، خواجه حافظ زنده بود و در شيراز سكونت داشت ، امير تميور حافظ را احضار كرد و به او گفت :(( تو مردك بخاطر خال هندوى ترك شيرازى ، سمرقند و بخاراى ما را مى فروشى ؟! )) خواجه حافظ زمين خدمت را بوسيد و گفت : اى سلطان عالم ! اين نوع بخشندگى است كه مرا به اين روز انداخته است .بايد توجه داشت منظور حافظ اين بود كه : اگر سمرقند و بخارا را به من بدهند، من اين دو را با خال محبوب عوض نمى كنم ، و منظور از خال محبوب در زبان عرفا نقطه دل انگيز و پركشش به سوى خدا است .
16 - خوشه اى از خرمن فضل امام جواد(ع )
امام نهم حضرت جواد (ع ) در دهم رجب 195 هجرى قمرى در مدينه متولد شد و آخر ذيقعده سال 220 هجرى قمرى بر اثر زهرى كه به دستور معتصم عباسى توسط ام الفضل همسر آن حضرت (دختر ماءمون ) به او رسيد در بغداد شهيد شد، در ماجراى ازدواج ام الفضل (دختر ماءمون ) روايت كرده اند:پس از شهادت حضرت رضا (ع )، مردم نسبت به ماءمون (هفتمين خليفه عباسى ) ظنين شدند، و موقعيت او به خطر افتاد، او براى كسب وجاهت از دست رفته همواره مى خواست خود را به آل على (ع ) نزديك گرداند، بر همين اساس خواست دخترش را همسر امام جواد (ع ) گرداند، بستگان ماءمون از اين كار ناراضى بودند و اعتراض شديد كردند. ماءمون در سفرى كه از خراسان به بغداد رفت ، امام جواد (ع ) را از مدينه به بغداد طلبيد، امام جواد (ع ) عازم بغداد شد.ماءمون قبل از آنكه با امام جواد ملاقات كرد، ماءمون به صحرا رفت و باز شكارى او، ماهى كوچكى را از هوا صيد نمود، ماءمون آن ماهى را از منقار باز گرفت و در دست خود پنهان نمود و سپس مراجعت كرد و بار ديگر با امام جواد (ع ) ملاقات نمود و از آن حضرت پرسيد: اين را كه در درون دستم پنهان كرده ام چيست ؟ امام جواد (ع ) فرمود: خداوند درياهائى آفريد كه ابر از آن درياها بلند مى شود، و ماهيان ريزه با آن ابر بالا مى روند، و بازهاى سلاطين آنها را شكار مى كنند، و پادشاهان آنها را در كف مى گيرند، و سلاله نبوت را با آنها امتحان مى نمايند.ماءمون گفت : حقّا كه تو فرزند امام رضا (ع ) (و وارث علم او) هستى ، و اين عجائب از اين خانواده بعيد نيست .آن حضرت را طلبيد و بسيار به او احترام كرد و دخترش ام الفضل را به ازدواج او درآورد، بنى عباس اعتراض شديد كردند كه ماءمون دخترش را به نوجوانى داده است كه هنوز كسب علم و فضل نكرده است . براى آنكه ماءمون ، معترضين را قانع كند، مجلسى تشكيل داد و علماى بزرگ را به آن مجلس دعوت كرد، كه يكى از آنها (( يحيى بن اكثم )) قاضى بغداد اعلم علماى عصر بود، امام جواد (ع ) را در صدر مجلس جاى دادند و ماءمون نيز كنار آن حضرت نشست . در آن مجلس در حضور معترضين و اشراف ، يحيى بن اكثم پس از اجازه ، به امام جواد (ع ) رو كرد و گفت : (( در حق كسى كه در احرام حج بود و حيوانى صيد كرد و آن را كشت چه مى فرمائيد؟ )) امام جواد (ع ) فرمود:اين مساءله ، داراى شاخه هاى بسيار است :1 آيا آن محرم در حرم (مكه و اطرافش تا چهار فرسخ ) بود يا در بيرون حرم ؟ 2 آيا او آگاه به مساءله بود يا ناآگاه ؟ 3 آيا او عمدا آن صيد را كشت يا از روى خطا؟