15 - بخشندگى حافظ! - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آئين خود مى كنند. حافظ در شعر فوق ، اشاره به اين نكته دارد.

15 - بخشندگى حافظ!

حافظ در شعرى مى گويد:


  • اگر آن ترك شيرازى بدست آرد دل ما را
    به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را


  • به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
    به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را



امير تيمور گوركان در سال 795، فارس را فتح كرد و شاه منصور را بقتل رساند، خواجه حافظ زنده بود و در شيراز سكونت داشت ، امير تميور حافظ را احضار كرد و به او گفت :

(( تو مردك بخاطر خال هندوى ترك شيرازى ، سمرقند و بخاراى ما را مى فروشى ؟! )) خواجه حافظ زمين خدمت را بوسيد و گفت : اى سلطان عالم ! اين نوع بخشندگى است كه مرا به اين روز انداخته است .

بايد توجه داشت منظور حافظ اين بود كه : اگر سمرقند و بخارا را به من بدهند، من اين دو را با خال محبوب عوض نمى كنم ، و منظور از خال محبوب در زبان عرفا نقطه دل انگيز و پركشش به سوى خدا است .

16 - خوشه اى از خرمن فضل امام جواد(ع )

امام نهم حضرت جواد (ع ) در دهم رجب 195 هجرى قمرى در مدينه متولد شد و آخر ذيقعده سال 220 هجرى قمرى بر اثر زهرى كه به دستور معتصم عباسى توسط ام الفضل همسر آن حضرت (دختر ماءمون ) به او رسيد در بغداد شهيد شد، در ماجراى ازدواج ام الفضل (دختر ماءمون ) روايت كرده اند:

پس از شهادت حضرت رضا (ع )، مردم نسبت به ماءمون (هفتمين خليفه عباسى ) ظنين شدند، و موقعيت او به خطر افتاد، او براى كسب وجاهت از دست رفته همواره مى خواست خود را به آل على (ع ) نزديك گرداند، بر همين اساس خواست دخترش را همسر امام جواد (ع ) گرداند، بستگان ماءمون از اين كار ناراضى بودند و اعتراض شديد كردند. ماءمون در سفرى كه از خراسان به بغداد رفت ، امام جواد (ع ) را از مدينه به بغداد طلبيد، امام جواد (ع ) عازم بغداد شد.

ماءمون قبل از آنكه با امام جواد ملاقات كرد، ماءمون به صحرا رفت و باز شكارى او، ماهى كوچكى را از هوا صيد نمود، ماءمون آن ماهى را از منقار باز گرفت و در دست خود پنهان نمود و سپس مراجعت كرد و بار ديگر با امام جواد (ع ) ملاقات نمود و از آن حضرت پرسيد: اين را كه در درون دستم پنهان كرده ام چيست ؟ امام جواد (ع ) فرمود: خداوند درياهائى آفريد كه ابر از آن درياها بلند مى شود، و ماهيان ريزه با آن ابر بالا مى روند، و بازهاى سلاطين آنها را شكار مى كنند، و پادشاهان آنها را در كف مى گيرند، و سلاله نبوت را با آنها امتحان مى نمايند.

ماءمون گفت : حقّا كه تو فرزند امام رضا (ع ) (و وارث علم او) هستى ، و اين عجائب از اين خانواده بعيد نيست .

آن حضرت را طلبيد و بسيار به او احترام كرد و دخترش ام الفضل را به ازدواج او درآورد، بنى عباس اعتراض شديد كردند كه ماءمون دخترش را به نوجوانى داده است كه هنوز كسب علم و فضل نكرده است . براى آنكه ماءمون ، معترضين را قانع كند، مجلسى تشكيل داد و علماى بزرگ را به آن مجلس دعوت كرد، كه يكى از آنها (( يحيى بن اكثم )) قاضى بغداد اعلم علماى عصر بود، امام جواد (ع ) را در صدر مجلس جاى دادند و ماءمون نيز كنار آن حضرت نشست . در آن مجلس در حضور معترضين و اشراف ، يحيى بن اكثم پس از اجازه ، به امام جواد (ع ) رو كرد و گفت : (( در حق كسى كه در احرام حج بود و حيوانى صيد كرد و آن را كشت چه مى فرمائيد؟ )) امام جواد (ع ) فرمود:

اين مساءله ، داراى شاخه هاى بسيار است :

1 آيا آن محرم در حرم (مكه و اطرافش تا چهار فرسخ ) بود يا در بيرون حرم ؟ 2 آيا او آگاه به مساءله بود يا ناآگاه ؟ 3 آيا او عمدا آن صيد را كشت يا از روى خطا؟

/ 274