وليد بن صبيح گويد: در راه مكه به مدينه همراه امام صادق (ع ) بودم ، شخصى به حضور آنحضرت آمد و تقاضاى كمك كرد، حضرت به همراهان فرمود: چيزى به او بدهند.پس از مدتى شخص دومى آمد و تقاضاى كمك كرد، حضرت فرمود: چيزى به او دادند.تا اينكه شخص چهارمى آمد و تقاضاى كمك كرد، امام صادق (ع ) براى او دعا كرد و فرمود: خدا ترا سير كند، اما دستور كمك به او را نداد.آنگاه به ما فرمود: (( آگاه باشيد، در نزد ما چيزى (از غذا) هست كه به متقاضى (چهارم ) بدهيم ، ولى ترس آن دارم مانند آن سه كس شوم كه دعايشان مستجاب نمى گردد:يكى آن كسى كه خداوند مالى به او بدهد ولى او آن را در مورد شايسته اش ، خرج نكند، سپس بگويد خدايا به من (عوض ) بده ، چنين كسى دعايش مستجاب نمى شود.دوم ، مردى كه درباره همسر خود دعا كند كه خدا او را از (آزار) آن زن راحت كند با اينكه خداوند طلاق را قرار داده و مى تواند او با طلاق دادن ، خود را راحت كند.سوم كسى كه در مورد همسايه اش نفرين كند (و از آزار همسايه به خدا شكايت كند) با اينكه خداوند، براى خلاصى از آن همسايه ، راهى قرار داده و آن اينكه خانه اش را بفروشد و بجاى ديگر برود.به اين ترتيب امام صادق (ع ) اين درس را به ما مى آموزد كه بايد اموالى را كه داريم دقت كنيم كه در راه صحيح مصرف شود نه اينكه مثلا اموال خود را بدست افراد مخالف يا دروغگو و كلاّش بدهيم ، و همچنين در مورد زن و همسايه بد، تا راه چاره هست ، چرا نفرين كنيم كه چنين نفرينى به استجابت نمى رسد.
172 - سخن حكيم پيرامون وحدت
حكيم وارسته و ظريف گوئى مى گويد: (( اگر دو تيغ و دو شمشير، با هم برخورد آرام و متين داشته باشند، يكديگر را (( تند )) مى كنند، آنچنان كه ديده ايم ، تيغ داران براى تند و تيز شدن تيغشان آنها را به يكديگر مى مالند، ولى هرگاه دو تيغ و دو شمشير بر هم فرود آيند و برخورد ضد هم داشتند يكديگر را (( كند )) و بى خاصيت مى كنند.
دو قبيله كاوس و خزرج نام داشت كينه هاى كهنه شان در مصطفى (ص ) آفرين بر دست پاك اوستاد همچو خاك مفترق در رهگذر يك سبوشان كرد، دست كوزه گر
يك زديگر جان خون آشام داشت محو شد در نور اسلام و صفا صد هزاران ذرّه را داد اتّحاد يك سبوشان كرد، دست كوزه گر يك سبوشان كرد، دست كوزه گر