164 - حترام على بن جعفر از امام جواد(ع ) - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

برگ خرما خوابيده ، و قسمتى از بدن مباركش روى خاك زمين قرار دارد، و متكائى از الياف خرما زير سر نهاده است ، پس از سلام عرض كرد: كسرى و قيصر (شاهان ايران و روم ) بر تختهاى طلا و فرشهاى ابريشم مى خوابند، ولى شما كه بهترين خلق خدا و پيامبر هستيد اين چنين ، روى حصير و خاك خوابيده ايد؟ پيامبر(ص ) در پاسخ عمر فرمود:

اولئك قوم عجّلت طيّباتهم و هى و شيكة الانقطاع ، و انّمااخرت لنا طيّباتنا.

: (( كسرى و قيصر، از انسانهائى هستند كه لذتهايشان در همين دنيا به آنها داده شده است ، و لذائذ دنيا ناپايدار و زود گذر است ، ولى لذائذ ما براى آخرت كه پايدار است ذخيره شده است . ))


  • كجا آنكه بر سود تاجش به ابر
    سپهر بلند ار كشد زين تو
    سرانجام خشت است بالين تو


  • كجا آنكه بودى شكارش هژبر
    سرانجام خشت است بالين تو
    سرانجام خشت است بالين تو



164 - حترام على بن جعفر از امام جواد(ع )

على بن جعفر (ع ) برادر امام كاظم (ع ) از امامزادگان بزرگ و فقيهان پرهيزكار است ، در مورد قبر ايشان سه قول نوشته اند: 1 در قم (آخر چهار مردان كنار مزار شهداء قرار دارد 2 در خارج قلعه سمنان واقع است 3 در قريه عريض ، واقع در يك فرسخى مدينه مى باشد.

على بن جعفر (ع ) در زمان امام جواد (ع ) از علماى سالمند و فقهاى با سابقه به شمار مى آمد.

محمدبن حسن بن عمار مى گويد: در مدينه در محضر على بن جعفر (ع ) نشسته بودنم ، و رواياتى را كه از امام كاظم (ع ) نقل مى كرد مى نوشتم ، در اين هنگام ناگاه امام جواد (ع ) كه آن وقت نوجوان بود، وارد مسجد شد، ديدم على بن جعفر بدون رداء و با پاى برهنه برخاست و به استقبال امام جواد (ع ) رفت و خود را به سوى او افكند و دست او را بوسيد.

امام جواد (ع ) فرمود: (( عمو جان خدا تو را رحمت كند بنشين . )) على بن جعفر گفت : اى آقاى من چگونه بنشينم با آنكه تو ايستاده اى .

هنگامى كه على بن جعفر(ع ) به جلسه درس خود باز گشت ، شاگردان از روى سرزنش به على بن جعفر گفتند، تو عموى پدرت حضرت جواد (ع ) هستى ، در عين حال ديديم كه دست او را بوسيدى و آنچنان احترام كردى كه دور از معمول .

على بن جعفر در پاسخ آنها، دست به محاسن سفيد خود گرفت و فرمود: ساكت باشيد، هنگامى كه خداوند صاحب اين محاسن سفيد را شايسته امامت ندانست ، و اين جوان را شايسته نمود و مقام شامخ امامت را به او تفويض كرد، آيا من فضل او را انكار كنم ؟ پناه مى برم به خدا از اين سخن كه شما مى گوئيد، بلكه من بنده امام جواد (ع ) هستم .

از احترامهاى على بن جعفر (ع ) به امام جواد اينكه : هر گاه امام جواد(ع ) مى خواست به جائى برود، على بن جعفر بر مى خاست و كفش او را جفت مى كرد.

روزى طبيبى براى قصد (گشودن سر رگ ) امام جواد (ع ) آمد، على بن جعفر به امام جواد (ع ) عرض كرد: اى سرور من اجازه بده اول رگ مرا قطع كند تا تيزى و سوزش نشتر قبل از تو به من برسد.

165 - بت شكنى عمومى در مدينه

در زمان جاهليت در تمام نقاط جزيرة العرب آئين بت پرستى رواج داشت ، قبيله اوس و خزرج ، پيش از اسلام ، بتهاى بسيار داشتند، و هر بزرگى از آنها در خانه خود بتى داشت ، آن را خوشبو مى كرد، و حيوانات را نزد آن قربانى مى نمود، و كنار آن سجده مى كرد، به اين ترتيب در مدينه نيز صدها بت ، پرستش مى شد.

هنگامى كه در سال 11 بعثت عده اى از مردم مدينه به مكه رفتند و در عقبة اولى (گردنه اى در سرزمين منا) در حضور پيامبر (ص ) قبول اسلام كردند و به مدينه براى تبليغ اسلام باز گشتند، وقتى وارد مدينه شدند، بتهاى خود را شكستند، جمعى از مردم مدينه نيز به پيروى از آنها بتهاى خود را شكستند.

/ 274