كجا آنكه بر سود تاجش به ابر سپهر بلند ار كشد زين تو سرانجام خشت است بالين تو
كجا آنكه بودى شكارش هژبر سرانجام خشت است بالين تو سرانجام خشت است بالين تو
164 - حترام على بن جعفر از امام جواد(ع )
على بن جعفر (ع ) برادر امام كاظم (ع ) از امامزادگان بزرگ و فقيهان پرهيزكار است ، در مورد قبر ايشان سه قول نوشته اند: 1 در قم (آخر چهار مردان كنار مزار شهداء قرار دارد 2 در خارج قلعه سمنان واقع است 3 در قريه عريض ، واقع در يك فرسخى مدينه مى باشد.على بن جعفر (ع ) در زمان امام جواد (ع ) از علماى سالمند و فقهاى با سابقه به شمار مى آمد.محمدبن حسن بن عمار مى گويد: در مدينه در محضر على بن جعفر (ع ) نشسته بودنم ، و رواياتى را كه از امام كاظم (ع ) نقل مى كرد مى نوشتم ، در اين هنگام ناگاه امام جواد (ع ) كه آن وقت نوجوان بود، وارد مسجد شد، ديدم على بن جعفر بدون رداء و با پاى برهنه برخاست و به استقبال امام جواد (ع ) رفت و خود را به سوى او افكند و دست او را بوسيد.امام جواد (ع ) فرمود: (( عمو جان خدا تو را رحمت كند بنشين . )) على بن جعفر گفت : اى آقاى من چگونه بنشينم با آنكه تو ايستاده اى .هنگامى كه على بن جعفر(ع ) به جلسه درس خود باز گشت ، شاگردان از روى سرزنش به على بن جعفر گفتند، تو عموى پدرت حضرت جواد (ع ) هستى ، در عين حال ديديم كه دست او را بوسيدى و آنچنان احترام كردى كه دور از معمول .على بن جعفر در پاسخ آنها، دست به محاسن سفيد خود گرفت و فرمود: ساكت باشيد، هنگامى كه خداوند صاحب اين محاسن سفيد را شايسته امامت ندانست ، و اين جوان را شايسته نمود و مقام شامخ امامت را به او تفويض كرد، آيا من فضل او را انكار كنم ؟ پناه مى برم به خدا از اين سخن كه شما مى گوئيد، بلكه من بنده امام جواد (ع ) هستم .از احترامهاى على بن جعفر (ع ) به امام جواد اينكه : هر گاه امام جواد(ع ) مى خواست به جائى برود، على بن جعفر بر مى خاست و كفش او را جفت مى كرد.روزى طبيبى براى قصد (گشودن سر رگ ) امام جواد (ع ) آمد، على بن جعفر به امام جواد (ع ) عرض كرد: اى سرور من اجازه بده اول رگ مرا قطع كند تا تيزى و سوزش نشتر قبل از تو به من برسد.
165 - بت شكنى عمومى در مدينه
در زمان جاهليت در تمام نقاط جزيرة العرب آئين بت پرستى رواج داشت ، قبيله اوس و خزرج ، پيش از اسلام ، بتهاى بسيار داشتند، و هر بزرگى از آنها در خانه خود بتى داشت ، آن را خوشبو مى كرد، و حيوانات را نزد آن قربانى مى نمود، و كنار آن سجده مى كرد، به اين ترتيب در مدينه نيز صدها بت ، پرستش مى شد.هنگامى كه در سال 11 بعثت عده اى از مردم مدينه به مكه رفتند و در عقبة اولى (گردنه اى در سرزمين منا) در حضور پيامبر (ص ) قبول اسلام كردند و به مدينه براى تبليغ اسلام باز گشتند، وقتى وارد مدينه شدند، بتهاى خود را شكستند، جمعى از مردم مدينه نيز به پيروى از آنها بتهاى خود را شكستند.