89 - دليل دندانشكن شيخ بهائى - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او در فرازى از اعلاميه خود در رابطه با قطع استعمار انگليس ‍ مى گويد:

(( ... ملى شدن صنعت نفت در ايران ، تنها چاره بيچارگى هاى ما است ، زيرا بدين وسيله :

اولا: ثروت بى كرانه كه خداوند تبارك و تعالى به ملت ايران عطا فرمود، از دست دشمنان بشر كه مقصدى جز منفعت طلبى و مكيدن خون ملل ضعيف ندارند بيرون آمده و به صاحبان حقيقى آن مى رسد.

ثانيا: با عملى شدن حاكميت ملى ، شركت غاصب انگليسى نتواند عمّال خود را به جان و مال و ناموس مردم مسلط كند، و بدين وسيله مقاصد پليد خود را انجام دهد... )) مبارزات هوشيارانه و پرصلابت اين روحانى مجاهد باعث شد كه مداخلات صد و پنجاه ساله انگلستان بر جان و مال ملت ايران ، قطع گرديد، گرچه بعدا با خيانت جبهه ملى و كودتاى سپهبد زاهدى در 28 مرداد سال 1332، استعمار آمريكا با قيافه اى نو وارد كشور گرديد و آيت الله كاشانى خانه نشين شد، ولى پيام او در پيشانى تاريخ معاصر ايران همواره مى درخشد كه : (( زنده باد استقلال در پرتو اسلام ، مرگ بر هر گونه استعمار و سلطه خارجى . ))

89 - دليل دندانشكن شيخ بهائى

محمدبن حسين عبدالصمد معروف به (( شيخ بهائى )) از علماى معروف و از مفاخر جهان تشيّع در قرن دهم و يازدهم هجرى است كه بسال 1031 ه.ق از دنيا رفت و قبرش در مشهد در جوار مرقد شريف حضرت رضا(ع ) است .

او در يكى از سفرهاى خود، با يكى از علماى اهل تسنّن ملاقات نمود، و خود را در مقابل او، در ظاهر شافعى وانمود كرد. آن دانشمند اهل سنّت كه از علماى شافعى بود، وقتى كه دانست شيخ بهائى ، شافعى است ، و از مركز تشيّع (ايران ) آمد، به او گفت : (( آيا شيعه براى اثبات مطلوب و ادعاى خود، شاهد و دليل دارد؟ )) شيخ بهائى گفت : من گاهى در ايران با آنها روبرو شده ام مى بينم آنها براى ادعاى خود شواهد محكمى دارند.

دانشمند شافعى گفت : اگر ممكن است يكى از آنها را نقل كنيد.

شيخ بهاء گفت مثلا مى گويند: در صحيح بخارى (كه از كتب معتبر اهل سنت است ) آمده ، پيامبر (ص ) فرمود:

فاطمة بضعة منّى من اذاها فقد آذانى و من اغضبها فقد اغضبنى .

: (( فاطمه (س ) پاره تن من است ، كسى كه او را آزار دهد، مرا آزار داده و كسى كه او را خشمگين نمايد مرا خشمگين نموده است . )) و در چهار ورق ديگر در همان كتاب است :

و خرجت فاطمة من الدنيا و هى عاضبة عليهما.

: (( و فاطمه وفات كرد در حالى كه نسبت به ابوبكر و عمر، خشمگين بود. )) جمع اين دو روايت و پاسخ به اين سؤال طبق مبناى اهل سنّت چگونه است ؟ دانشمند شافعى در فكر فرو رفت (كه با توجه به اين دو روايت ، نتيجه اين است كه آن دو نفر، عادل نبودند پس لايق مقام رهبرى نيستند) پس از ساعتى تاءمل گفت : گاهى شيعيان دروغ مى گويند، ممكن است اين هم از دروغهاى آنها باشد، به من مهلت بده امشب به كتاب (( صحيح بخارى )) مراجعه كنم ، و صدق و كذب دو روايت فوق را دريابم ، و در صورت صدق ، پاسخى براى سؤ ال فوق پيدا كنم .

شيخ بهاء مى گويد: فرداى آن روز، آن دانشمند شافعى را ديدم و گفتم ، مطالعه و بررسى تو به كجا رسيد؟ او گفت : همانگونه كه گفتم ؛ شيعه دروغ مى گويند، زيرا من صحيح بخارى را ديدم هر دو روايت فوق در آن مذكور است ، ولى بين نقل اين دو روايت ، بيش از پنج ورقه فاصله است ، در حالى كه شيعه مى گفتند: چهار ورق فاصله است !!

براستى عجب پاسخى ؟ و شگفت مغلطه اى ، منظور وجود اين دو روايت در آن كتاب است ، خواه بين نقل آن دو روايت پنج ورق فاصله باشد يا پنجاه ورق ، چه فرق مى كند؟!

/ 274