لكل ابى بنت اذا هى ادركت فزوج يراعيها وبيت يكنها و قبر يواريها فخيرهم القبر
ثلاثه اصهار اذا ذكرالصهر و قبر يواريها فخيرهم القبر و قبر يواريها فخيرهم القبر
يعنى : (( براى هر پدر دخترى كه رسيده است ، سه داماد است ، اگر از داماد سخن به ميان آيد: 1- شوهرى كه او را نگهدارى كند 2- خانه اى كه او را بپوشاند 3- قبرى كه او را پنهان كند، و بهترين آنها، سوم است )) در حالى كه در دوران جاهليت در مورد زنان ، اين گونه قضاوت مى شد، و داشتن دختر را عار و ننگ ، براى خود مى پنداشتند، اسلام شديدا اين رسم مرهوم و غلط را كوبيد و نابود كرد، و زنان را انسان و داراى حقوق انسانى معرفى نمود، و ملاك برترى را تنها بر پايه تقوا و پاكى دانست ، و بر روى هر گونه تبعيضات نژادى خط بطلان كشيد.
62 - بانوى شيردل
كميت بن زيد اسدى از شعراى بزرگ و از حماسه سرايان سلحشور و آگاه شيعه است كه از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام ) بهره ها جست و همواره با اشعار پرمعنى خود به حمايت از آنها برمى خاست ، آنهم در روزگارى كه طاغوتهاى اموى ، صداها را در سينه ها و نفس ها را در گلوها خفه كرده بودند.او به حدى از لياقت رسيد كه امام باقر (ع ) درباره او فرمود:لاتزال مؤ يدا بروح القدس مادمت تقول فينا (( هميشه از طرف روح القدس مؤ يد باشى ، تا هنگامى كه در شاءن ما سخن مى گوئى )) .استاندار ستمگر كوفه (( خالد بن عبدالله قسرى )) كه از طرف هشام بن عبدالملك دهمين خليفه اموى در استان عراق ، حكومت مى كرد، نقشه عجيبى را طرح و اجرا كرد كه (( كميت )) را به قتل برساند، بجرم اينكه از مدح امامان (ع ) مى گويد و بر ضد ستمگران ، افشاگرى مى كند.نقشه استاندار در مورد قتل كميت ، به انجام نرسيد، ولى ماءمورين دژخيم استاندار، او را دستگير كرده و به زندان افكندند.كميت در زندان دريافت كه او را اعدام خواهند كرد، مخفيانه براى همسرش پيام داد و او را از جريان آگاه نمود.همسر كميت كه دختر عموى او بود و از طايفه بنى اسد (كه به شجاعت و وفا معروف مى باشند) نقشه اى براى فرارى دادن كميت از زندان طرح و اجرا نمود.و آن اينكه : در يكى از روزهاى ملاقات ، لباسهاى كميت را به تن كرد، و لباسها و نقاب خود را به شوهر پوشاند، يكى دوبار او را ورانداز كرد و گفت : (( هيچ معلوم نيست . فقط مردانگى شانه هايت پيدا است آن هم عيبى ندارد، به نام خدا خارج شو )) .كميت همراه دو زن ديگر از زندان بيرون آمد و كسى از ماءمورين متوجه نشد، جمعى از جوانان بنى اسد كه دورادور مراقب كميت بودند، او را از محل دور نموده و به يكى از نقاط كوفه بردند و او را سالم به منزل مخفى رساندند.اما در زندان ، وقتى زندانبانها، كميت را صدا زدند جوابى نشنيدند وارد زندان شدند تا از او خبرى بگيرند، ناگهان با زنى روبرو شدند كه لباسهاى (( كميت )) را بر تن كرده و كميت را فرارى داده است .ماءمورين با كمال ناراحتى ، جريان را به استاندار كوفه خبر دادند، استاندار، همسر شجاع كميت را احضار كرد و او را سخت تهديد نمود كه بايد شوهرت را تحويل دهى ، در اين كشمكش ، جمعى از جوانمردان بنى اسد نزد استاندار آمده و به حمايت از همسر شجاع كميت پرداختند، سرانجام ، استاندار، احساس خطر كرد و اين بانوى شيردل را آزاد نمود.اما دشمن زخم خورده دست برنداشت ، و در كمين كميت بود، چند سال از اين ماجرا گذشت .سرانجام ضمن توطئه اى جمعى از دژخيمان بنى اميه به او حمله كرده و او را به شهادت رساندند، فرزند كميت (بنام مستهل ) گويد: (( هنگام شهادت پدرم حاضر بودم ، سه بار گفت : (( اللهم آل محمد )) (خدايا