49 - نصيحت بهلول به هارون الرشيد - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كنم كه اگر راست مى گويم ، مرا تصديق كنيد، اگر دروغ مى گويم ، مرا تكذيب كنيد، اينك گفتار مرا بشنويد، و آن را بنويسيد كه وقتى به شهرها و بلاد خود باز گشتيد و يا با افراد مورد اطمينان ملاقات نموديد، سخن ما را براى آنها نقل كنيد، زيرا ترس آن است كه حق ، كهنه و نابود و مغلوب گردد، ولى خداوند نور خود را تكميل خواهد كرد، هر چند كافران آن را نپسندند.

سپس امام حسين (ع ) به ذكر بسيارى از آيات قرآن ، و گفتار پيامبر(ص ) كه در شاءن و مقام ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) بود، براى حاضران برشمرد و تفسير كرد، و در هر فرازى كه بيان مى كرد، حاضران با گفتن اللهم نعم (خدا را شاهد مى گيريم كه سخن تو درست است ) گفتار آن حضرت را تصديق مى نمودند، اصحاب مى گفتند: (( ما ديديم و شنيديم )) ، تابعين مى گفتند: (( افراد مورد اطمينان و امين از صحابه رسول خدا(ص ) براى ما نقل كردند. )) تا اينكه امام حسين (ع ) فرمود: انشد كم الله اتعلمون انّ رسول الله نصبه يوم غذير خم فنادى له بالولاية و قال : ليبلغ الشّاهد الغائب ؟ : (( شما را به خدا سوگند مى دهم ، آيا مى دانيد كه رسول خدا(ص )، على (ع ) را در روز غدير خم نصب كرد، و رهبرى او را اعلام نمود، و سپس فرمود: حاضران به غائبان برسانند؟ )) حاضران همه گفتند: (( آرى چنين است . )) به اين ترتيب امام حسين (ع ) در مراسم حج ، به مسائل سياسى در رابطه با حاكم بر حق پرداخت ، و در حضور اصحاب و تابعين ، معاويه را طاغوت و متجاوز خواند، و اعلام عمومى كرد تا حاضران مطالب را به غائبان برسانند.

49 - نصيحت بهلول به هارون الرشيد

بهلول عاقل ، ولى ديوانه نما، از شاگردان برجسته مكتب امام صادق (ع ) بود، كه براى حفظ دين خود، خود را به ديوانگى زده بوده ، سالى هارون با خدم و حشم و جلال و جبروت به سوى مكه براى حج ، حركت مى كرد، در مسير راه وارد كوفه شد، در بيرون كوفه بهلول را ديد كه بر نى خود سوار شده و با كودكان بازى مى كند، ماءمورين ، بهلول را از سر راه رد كردند.

هارون بهلول را خواست ، و به او گفت : مرا موعظه كن .

بهلول گفت : تو را به چه چيز موعظه و نصيحت كنم ، آنگاه اشاره به قبرستان و كاخهاى ويران شده شاهان (در مدائن ) كرد و گفت : هذه قصورهم و هذه قبورهم : (( اين كاخهايشان و اين هم قبرهايشان !! )) در نقل ديگر آمده : وقتى كه در كوفه كجاوه پر زرق و برق هارون نزد بهلول رسيد، بهلول با صداى بلند گفت :

هارون ! هارون !

هارون الرّشيد گفت : اين كيست كه جسورانه مرا صدا مى زند.

گفتند:بهلول است .

هارون سر ز كجاوه بيرون آورد.

بهلول گفت : از قدامة بن عبدالله عامرى روايت شده كه گفت : (( رسول خدا(ص ) را در مراسم حج ديدم بر شتر سرخ موئى سوار بود، كه جهاز شتر كهنه و مندرس شده بود، نه كسى را از او دور مى كردند، و نه مزاحم كسى مى شدند )) . بنابراين اين تواضع در اين سفر بهتر از تكبر و آنهمه تشريفات است .

هارون تحت تاءثير نصيحت بهلول واقع شد و گفت : احسنت ، احسنت ، بيشتر بگو. تا اينكه بهلول اين دو شعر را به عنوان نصيحت خواند:


  • هب انّك قد ملّكت الارض طرّا
    آلست تصير فى قبر و يحثوا
    عليك ترابه هذا و هذا


  • ودان العباد فكان ماذا؟
    عليك ترابه هذا و هذا
    عليك ترابه هذا و هذا



: (( گيرم كه تو مالك تمام زمين شدى ، و همه انسانها زير سلطه تو در آمدند، عاقبت چه خواهد شد؟ سرانجام وارد قبرى مى شوى ، و اين و آن ، خاك بر سرت مى ريزند )) .

هارون ، دستور داد جايزه اى به بهلول بدهند، بهلول نپذيرفت و گفت : آن را از كسانى كه گرفته اى به

/ 274