اشعث بن قيس ، در عصر خلافت امام على (ع ) از سران خوارج و نفاق بود، در هر فرصتى كينه توزى خود را نسبت به اميرمؤمنان على (ع ) آشكار مى ساخت .او به فكر خام خود خواست با كارهائى خود را به حريم على (ع ) نزديك كند، و بعد در فرصتهاى مناسب ، به سود خود بهره بردارى نمايد. يكى از كارهاى او كه با شكست مفتضحانه روبرو شد اين بود كه حلواى خوش طعم و لذيذى تهيه كرد و آن را در ظرفى گذاشت و سر آن را پوشيد و نيمه شب به در خانه امام على (ع ) آورد و به نام هديه به امام على (ع ) تقديم كرد (با اينكه رشوه بود اما و تحت پوشش نام هديه ، مى خواست على (ع ) را فريب دهد.) امام على (ع ) در برابر اين عمل رياكارانه اشعث ، به او فرمود:اصلة ام زكاة ام صدقة ...: (( آيا اين حلوا هديه است يا زكات است و يا صدقه است ؟ كه زكات و صدقه به ما حرام است . )) اشعث گفت : لا ذا ولا ذاك و لكنّها هديّة .: (( نه زكات است و نه صدقه ، بلكه هديه است . )) امام على (ع ) به آن رياكار توجيه گر فرمود: (( آيا از طريق دين خدا وارد شده اى تا مرا فريب دهى ؟ يا دستگاه ادراك تو قاطى رفته و يا ديوانه شده اى ؟ و يا هذيان مى گوئى ؟ والله لو عطيت الا قاليم السّبعة بما تحت افلاكها على ان اعصى الله فى نملة اسلبها جلب شعيرة مافعلته .: (( سوگند به خدا اگر اقليمهاى هفتگانه را با آنچه در زير آسمانها است به من بدهند كه خداوند را بر گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى نافرمانى كنم ، هر گز نخواهم كرد و اين دنياى شما از برگ جويده اى كه در دهان ملخى باشد نزد من خوارتر و بى ارزشتر است . )) اين است يك نمونه از موضعگيرى قاطع امام على (ع ) در برابر فرصت طلبان كه با استتار و توجيه هديه ، مى خواستند به آن حضرت رشوه دهند و راه نفوذى به دستگاه او بيابند.
73 - اعلام عمومى براى رعايت حق همسايه
عصر رسول خدا(ص ) بود، پيامبر(ص ) در مدينه سكونت داست ، روز بروز عظمت و پيشرفت اسلام مى افزود، يكى از مسلمين از اهالى مدينه ، همسايه بدى داشت كه از آزار او در امان نبود، او به حضور رسول خدا (ص ) آمد و از همسايه اش شكايت كرد و گفت : (( من همسايه اى دارم كه نه تنها خيرى از او به من نمى رسد، بلكه از شرّ و آزار او، آسوده نيستم . )) پيامبر(ص ) به على (ع ) و ابوذر و سلمان و يك نفر ديگر (كه راوى مى گويد بگمانم مقداد بود) فرمود: به مسجد برويد و با صداى بلند فرياد بزنيد:لاايمان لمن لايا من جاره بوائقه .