در عصر خلاقت ابوبكر، قيصر روم ، سفير خود را براى پاسخ به چند سؤ ال نزد ابوبكر فرستاد، سفير نزد ابوبكر آمد و چنين سؤ ال كرد: مردى است كه :1- اميد به بهشت ندارد، و از آتش دوزخ نمى ترسد.2- و از خدا نمى ترسد.3- و ركوع و سجده نمى كند.4- و مردار و خون مى خورد.5- و فتنه را دوست دارد.6- و چيزى را كه نديده گواهى بر آن مى دهد.7- و حق را دشمن دارد و آن را نمى پذيرد.عمر بن خطّاب كه در آنجا حضور داشت گفت : كار اين مرد جز اين نيست كه با اين امور بر كفر خود مى افزايد.جريان سؤالات رسول قيصر روم را به على (ع ) خبر دادند، آن حضرت فرمود: آن مردى كه داراى اين صفات است از اولياء خداست :1و
2- او اميد به بهشت ندارد و از آتش دوزخ نمى ترسد، بلكه اميد به خدا دارد و از خدا نمى ترسد، ولى از ظلم خدا نمى ترسد (زيرا خدا ظالم نيست ) بلكه از عدل خدا مى ترسد.3- در نماز ميت ركوع و سجده بجا نمى آورد.4- و ملخ و ماهى (كه بدون ذبح حلال هستند) و جگر (كه از خون تشكيل شده ) مى خورد.5- و مال و فرزندان را دوست دارد كه فتنه (مايه آزمايش ) هستند چنانكه در قرآن (سوره تغابن آيه 15) آمده :انما اولادكم و اموالكم فتنة : (( همانا فرزندان و اموال شما مايه فتنه (امتحان ) هستند )) .6- بهشت و دوزخ را نديده ولى گواهى بر وجود آنها مى دهد.7- و مرگ را با اينكه حق است دشمن دارد و نمى پذيرد.
97 - مختار در مجلس ابن زياد
در آن هنگام كه بازماندگان شهداى كربلا را همراه سرهاى بريده شهيدان به كوفه آوردند و به مجلس عبيداللّه بن زياد وارد نمودند، مختار در جريان حضرت مسلم (ع ) بدستور ابن زياد دستگير شده و در زندان به سر مى برد.ابن زياد براى اينكه دل مختار را بسوزاند دستور داد مختار را از زندان به مجلس خود بياورند، دژخيمان او مختار را كشان كشان با وضع توهين آميز به مجلس ابن زياد آوردند.هنگامى كه مختار وارد مجلس شد، دريافت كه امام حسين (ع ) كشته شده ، و اهل بيت او اسير شده اند و سر بريده امام در ميان طشت است ، بسيار ناراحت شد و از شدت غم ، بيهوش گرديد وقتى كه به هوش آمد، با كمال شجاعت بر سر ابن زياد فرياد كشيد كه : (( اى حرامزاده ! بزودى دمار از روزگار شما در آورم و 380 هزار نفر