احنف بن قيس مى گويد: نزد معاويه رفتم ، در مجلس او آنقدر از شيرينى و ترشى نزد او آوردند كه تعجب كردم ، بعد از آن غذاهاى رنگارنگ در سفره او چيدند كه من نام آنها را نداشتم ، و نام يك يك آنها را از او مى پرسيدم و او جواب مى داد، وقتى كه معاويه غذاهاى خود را توصيف كرد، گريه ام گرفت ، گفت : چرا گريه مى كنى ؟ گفتم : بيادم آمد كه شبى در محضر على (ع ) بودم ، هنگام افطار، آن حضرت مرا تكليف ماندن كرد، آنگاه انبانى كه سرش بسته بود و مهر زده شده بود طلبيد، گفتم : در اين انبان چيست ؟ فرمود: سويق (آرد نرم ) جو است .عرض كردم : ترسيدى كسى از آن بردارد و يا بخل كردى كه اين گونه سر آن را مهر كرده اى ؟ فرمود:نه ترسيدم و نه بخل كردم ، بلكه ترسيدم فرزندانم آن را با روغن يا زيتون بيالايند (تا من سويق روغنى بخورم ).گفتم : اگر چنين غذائى بخورى مگر حرام است ؟ فرمود: (( حرام نيست ، ولى بر امامان عادل واجب است كه بقدر فقيرترين مردم ، نصيب خود را بردارند، تا مستمندان از جاده حق بيرون نروند )) .
9 - احتياط امام على (ع ) در بيت المال
اصبغ بن نباته مى گويد: وقتى كه از اطراف براى اميرالمؤمنين على (ع ) در عصر خلافتش ، اموالى مى آوردند، افراد مستحق را جمع مى كرد و سپس با دست خود آن اموال را جدا مى كرد آنگاه مى فرمود:يا صفراء يا بيضاء لاتغرينى ، غريا غيرى .(( اى دينار و اى درهم ، مرا فريب ندهيد، غير مرا بفريبيد )) و مى فرمود:هذا جناى و خياره فيه اذا كل جان يده الى فيه (( اين چيده من ، و بهترها و برگزيده هايش هم در آن است (و نخورده ام ) در حالى كه هر چيننده اى دستش در دهانش مى باشد و (خوبهايش را) خودش مى خورد. )) بعد از كنار بيت المال فاصله نمى گرفت تا همه آن را تقسيم بندى مى كرد و به افراد مستحق مى داد، سپس امر مى كرد كه جاى بيت المال را جارو كنند و آب در آن بپاشند، بعد دو ركعت نماز مى خواند و پس از نماز مى فرمود: (( اى دنيا! خود را به من منما و مرا شيفته خود مگردان ، و رابطه اشتياق با من برقرار مكن كه من ترا سه طلاق گفته ام كه در آن بازگشتى نيست . ))
و كان يقول يا دنيا غرى سواى فلست من اهل الغرور
سواى فلست من اهل الغرور سواى فلست من اهل الغرور
مى فرمود: اى دنيا غير مرا فريب بده كه من از فريفتگان تو نيستم . ))
چنين قفس نه سزاى چو من خوش الحان است روم به گلشن جانها كه مرغ آن چمنم
روم به گلشن جانها كه مرغ آن چمنم روم به گلشن جانها كه مرغ آن چمنم
10 - نامه امّ سلمه به معاويه
پس از آنكه امام حسن مجتبى (ع ) در مدينه (بوسيله زهرى كه معاويه فرستاده بود) به شهادت رسيد، معاويه در مراسم حج شركت كرد، و سپس به مدينه آمد، تصميم گرفت بالاى منبر رود و در حضور اصحاب و مسلمين به لعن و ناسزاگوئى به ساحت مقدس على (ع ) بپردازد.به او گفته شد كه (( سعد وقاص )) در مدينه است و به اين كار راضى نيست ، او را نزد خود حاضر كن و به اين