8 - رهبر فاسق و عادل - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(( بلكه (منظور از آيه اين است كه ) از آن موضوعى (مساءله قبول رهبر حق ) كه شما در آن خط هستيد، سؤال مى كنند )) (كه آيا انتخاب رهبر حق نموديد و پيوندتان با رهبر حق ، خوب بود يا نه ؟!)

8 - رهبر فاسق و عادل

احنف بن قيس مى گويد: نزد معاويه رفتم ، در مجلس او آنقدر از شيرينى و ترشى نزد او آوردند كه تعجب كردم ، بعد از آن غذاهاى رنگارنگ در سفره او چيدند كه من نام آنها را نداشتم ، و نام يك يك آنها را از او مى پرسيدم و او جواب مى داد، وقتى كه معاويه غذاهاى خود را توصيف كرد، گريه ام گرفت ، گفت : چرا گريه مى كنى ؟ گفتم : بيادم آمد كه شبى در محضر على (ع ) بودم ، هنگام افطار، آن حضرت مرا تكليف ماندن كرد، آنگاه انبانى كه سرش ‍ بسته بود و مهر زده شده بود طلبيد، گفتم : در اين انبان چيست ؟ فرمود: سويق (آرد نرم ) جو است .

عرض كردم : ترسيدى كسى از آن بردارد و يا بخل كردى كه اين گونه سر آن را مهر كرده اى ؟ فرمود:نه ترسيدم و نه بخل كردم ، بلكه ترسيدم فرزندانم آن را با روغن يا زيتون بيالايند (تا من سويق روغنى بخورم ).

گفتم : اگر چنين غذائى بخورى مگر حرام است ؟ فرمود: (( حرام نيست ، ولى بر امامان عادل واجب است كه بقدر فقيرترين مردم ، نصيب خود را بردارند، تا مستمندان از جاده حق بيرون نروند )) .

9 - احتياط امام على (ع ) در بيت المال

اصبغ بن نباته مى گويد: وقتى كه از اطراف براى اميرالمؤمنين على (ع ) در عصر خلافتش ، اموالى مى آوردند، افراد مستحق را جمع مى كرد و سپس با دست خود آن اموال را جدا مى كرد آنگاه مى فرمود:

يا صفراء يا بيضاء لاتغرينى ، غريا غيرى .

(( اى دينار و اى درهم ، مرا فريب ندهيد، غير مرا بفريبيد )) و مى فرمود:

هذا جناى و خياره فيه اذا كل جان يده الى فيه (( اين چيده من ، و بهترها و برگزيده هايش هم در آن است (و نخورده ام ) در حالى كه هر چيننده اى دستش در دهانش مى باشد و (خوبهايش را) خودش ‍ مى خورد. )) بعد از كنار بيت المال فاصله نمى گرفت تا همه آن را تقسيم بندى مى كرد و به افراد مستحق مى داد، سپس امر مى كرد كه جاى بيت المال را جارو كنند و آب در آن بپاشند، بعد دو ركعت نماز مى خواند و پس از نماز مى فرمود: (( اى دنيا! خود را به من منما و مرا شيفته خود مگردان ، و رابطه اشتياق با من برقرار مكن كه من ترا سه طلاق گفته ام كه در آن بازگشتى نيست . ))


  • و كان يقول يا دنيا غرى
    سواى فلست من اهل الغرور


  • سواى فلست من اهل الغرور
    سواى فلست من اهل الغرور



مى فرمود: اى دنيا غير مرا فريب بده كه من از فريفتگان تو نيستم . ))


  • چنين قفس نه سزاى چو من خوش الحان است
    روم به گلشن جانها كه مرغ آن چمنم


  • روم به گلشن جانها كه مرغ آن چمنم
    روم به گلشن جانها كه مرغ آن چمنم



10 - نامه امّ سلمه به معاويه

پس از آنكه امام حسن مجتبى (ع ) در مدينه (بوسيله زهرى كه معاويه فرستاده بود) به شهادت رسيد، معاويه در مراسم حج شركت كرد، و سپس ‍ به مدينه آمد، تصميم گرفت بالاى منبر رود و در حضور اصحاب و مسلمين به لعن و ناسزاگوئى به ساحت مقدس على (ع ) بپردازد.

به او گفته شد كه (( سعد وقاص )) در مدينه است و به اين كار راضى نيست ، او را نزد خود حاضر كن و به اين

/ 274