170 - پند حكيم - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سه نفر مذكور، تماس بگيرد. )) اين دستور قرار گرفتند و سرانجام توبه حقيقى كردند، و با نزول آيه 117 و 118 سوره توبه ، قبولى توبه آنها اعلام گرديد.

نكته جالب اينكه : خبر در فشار قرار گرفتن اين سه نفر به همه جا پيچيد، پادشاه غسان كه مسيحى بود، توسط يكى از بازرگانان مسيحى ، مخفيانه براى كعب ، نامه نوشت و او را به پيوستن به كشور خود، دعوت كرد، كعب ، در آن هنگام كه شب و روز با گريه و زارى ، از خدا مى خواست تا توبه اش را قبول كند، روزى در مدينه عبور مى كرد، ناگهان ديد يك نفر از بازرگانان مسيحى شام ، سراغ او را مى گيرد، به او گفت : (( كعب من هستم )) .

بازرگان مسيحى ، نامه اى به او داد، كعب نامه را باز كرد؛ ديد كه پادشاه غسان ، در آن چنين نوشته است :

(( اى كعب ! به من خبر رسيده كه رهبر شما (پيامبر) به تو ستم نموده در صورتى كه خدا تو را در هيچ سرزمينى ، بى ارزش ننموده است به ما بپيونديد، كه با شما برادرى و برابرى مى كنيم . )) هنگامى كه كعب ، آن نامه را خواند، گريه كرد و گفت : (( كار من به اينجا كشيده شده و آنقدر پايين آمده كه بيگانه در دين من طمع نموده است و مى خواهد مرا مسيحى كند )) ، آنگاه به عنوان اظهار تنفر از آن دعوت ، و صاحب نامه ، آن نامه را در ميان آتش تنور انداخت و سوزانيد. به اين ترتيب ، شاگردان پيامبر (ص ) در برابر چراغ سبز بيگانگان ، مى ايستادند، و بيگانه را در نفوذ بر آنها، ماءيوس مى نمودند.

170 - پند حكيم

هوشمندى حكيم نزد شاه عصر خود رفت ، شاه به او رو كرد و گفت : (( مرا اندكى موعظه كن )) .

حكيم گفت : پند دادن آسان است ولى عمل به آن دشوار مى باشد، وانگهى پند بردن به نزد نادان مانند باريدن باران در شوره زار مى باشد، اكنون اين پند مرا بشنو:

هر سرى كه در آن عقل نيست ، مانند چشمه اى است كه در آن آب نيست .

هر انسانى كه خصلت جوانمردى ندارد مانند بوستانى است كه گل ندارد.

هر دانشمندى كه پرهيزكار نيست ، مانند اسبى است كه لگام ندارد.

هر فرمانروائى كه خوف (از خدا) را رهنماى خود سازد، و حلم و خود نگهدارى را همنشين خود قرار دهد، و نزديكانش را همواره به عدل و راستى دستور فرمايد، سزاوار است كه مشمول خشنودى خدا گردد.

171 - نور ايمان در دل كودك

سهل شوشترى از بزرگان عرفاء است كه در سن 80 سالگى در سال 283 ه‍ ق از دنيا رفت .

او مى گويد: من سه ساله بودم كه نيمه هاى شب ديدم دائيم (( محمّد بن سوار )) از بستر خواب برخاسته و مشغول نماز شب است ، يك بار به من گفت : (( پسرم ! آيا آن خداوندى كه تو را آفريده ياد نمى كنى ؟ )) گفتم : چگونه او را ياد كنم ؟ گفت : شب هنگامى كه به بستر براى خواب مى آرمى ، سه بار از دل - نه از زبان - بگو: (( خدا با من است و مرا مى نگرد و من در محضر او هستم )) .

چند شب ، همين گفتار را از دل گفتم ، سپس به من گفت : اين جمله ها را هر شب ، هفت بار بگو، من چنين كردم ، شيرينى اين ذكر در دلم جاى گرفت ، پس از يكسال ، به من گفت : آنچه گفتم : در تمام عمر تا آنگاه كه تو را در گور نهند، از جان و دل بگو، كه همين ذكر و راه ، دست تو را در دو جهان بگيرد و نجات بخشد، به اين ترتيب نور ايمان به توحيد در دوران كودكى در دلم راه يافت و بر سراسر قلبم چيره شد.

172 - احترام به مقدسات

مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى (ره ) ابتدا كنار مرقد مطهّر آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى ( واقع در مسجد بالا سر مرقد مطهّر حضرت معصومه عليها سلام ) تدريس مى كردند، در يكى از روزها هنگام درس آقا متوجه شد كه يكى از شاگردان به قبر حاج شيخ عبدالكريم ، تكيه داده است ، با تندى به او فرمود:

/ 274