100 - حكمت و پند بزرگ - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او عرض كرد: نام آنها را بشمار.

امام حسين (ع ) اندكى درنگ نمود و سپس سرش را بلند كرد و فرمود:

(( اى برادر عرب ، نان آنها را براى تو مى شمارم )) (( امام و خليفه بعد از رسول خدا (ص )

1- امير مؤمنان على بن ابيطالب

2- و برادرم حسن

3- و خودم و 9 فرزندم مى باشيم كه آن 9 نفر عبارتند از:

4- پسرم على

5- محمد بن على

6- جعفر بن محمد

7- موسى بن جعفر

8- على بن موسى

9- محمد بن على

10- على بن محمد

11- حسن بن على و پس از او فرزندش مهدى (ع ) كه نهمين فرزند من است و در آخرالزمان براى زنده كردن دين ، قيام خواهد كرد )) .

100 - حكمت و پند بزرگ

حواريون و ياران مخصوص و شيفته حضرت عيسى (ع ) روزى در محضر عيسى (ع ) بودند، و به آنحضرت رو كرده و عرض كردند:

(( اى آموزگار سعادت ! به ما بياموز كه سخت ترين چيزها چيست ؟ )) عيسى - (( سخت ترين چيزها، خشم خدا است )) .

حواريون - چگونه از خشم خدا، در امان بمانيم ؟ عيسى - (( به همديگر خشم نكنيد تا مشمول خشم خداوند نشويد )) حواريون - ريشه و منشاء خشم انسان چيست ؟ عيسى - (( ريشه خشم انسان ، تكبر و خودخواهى ، و حقير شمردن مردم است )) .

101 - شهادت على ، فرزند (( حرّ ))

حربن يزيد رياحى اولين فرمانده قواى دشمن ، در روز عاشورا، توبه كرد و به سپاه امام حسين (ع ) پيوست .

او پسرى داشت بنام على ، هنگامى كه حر خود را بين بهشت و دوزخ ديد، به پسرش گفت :

(( پسرم من طاقت آتش دوزخ را ندارم ، بيا به سوى حسين (ع ) برويم و او را يارى كنيم و در پيشگاهش جانبازى نمائيم ، شايد خداوند مقام پرارج شهادت را نصيب ما كند كه در اين صورت به سعادت ابدى پيوسته ايم ... )) .

گفتار حر در فرزند اثر كرد، به گونه اى كه پسر، بى درنگ پاسخ مثبت داد، و همچون پدرش ، سعادت ابدى را انتخاب نمود.

حر، او را نزد امام حسين (ع ) برد و او در حضور امام ، توبه كرد و اجازه رفتن به ميدان و جانبازى گرفت .

پسر حر همراه پدر، با دشمن مى جنگيد، و پس از كشتن 24 يا 70 نفر به شهادت رسيد و مرغ روحش به سوى بهشت پر گشود.

حر از شهادت پسر، شادمان شد و گفت : (( حمد و سپاس خداوندى را كه افتخار شهادت در راه حسين (ع ) را نصيب تو قرار داد )) .

102 - هلال بن نافع

گويد: (در روز عاشورا) همراه سربازان عمر سعد، كنار عمرسعد ايستاده بودم ، ناگهان

يكى فرياد برآورد: (( اى امير، مژده باد به تو، اين شمر است كه حسين (ع ) را كشته است )) .

هلال گويد، از ميان لشكر عمر سعد بيرون آمدم ، و به بالين حسين (ع ) آمده و ايستادم ، (( سوگند به خدا هرگز كشته آغشته به خونى را زيبا و نورانى تر از او نديدم ، زيرا من آنچنان ، مات و محو نور و جمال آن صورت درخشان بودم كه از انديشه قتل او غافل گشتم )) ، حسين (ع ) در آن حال ، آب خواست ، شنيدم مردى از دشمن مى گفت : (( سوگند به خدا آب نخواهى نوشيد تا به جايگاه سوزان دوزخ وارد شوى و از آب گرم آن بنوشى )) .

شنيدم امام حسين (ع ) در پاسخ او فرمود: (( واى بر تو نه دوزخ جاى من است و نه آب گرم آن را مى نوشم ، بلكه من بر جدم رسول خدا (ص ) وارد مى گردم و در كنار او در پيشگاه خداى قادر خواهيم بود، و از آب بهشت خواهم

/ 274