72 - اجبار محتكر به فروختن متاع - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پنجمى ديوانه است ، كه فقط بايد تنبيه و ادب شود.

وقتى كه عمر اين قضاوت كامل را از امام على (ع ) شنيد، خطاب به آنحضرت گفت : لا عشت فى امّة لست فيها يا ابا الحسن : (( هيچگاه در ميان جمعيّتى زندگى نكنم كه تو اى ابوالحسن ، در ميان آنها نباشى )) .

72 - اجبار محتكر به فروختن متاع

عصر رسول خدا (ص ) بود، يك سال قحطى و خشكسالى سراسر حجاز را فرا گرفت ، گندم و جو كمياب شد، جمعى از مسلمين به حضور رسول خدا (ص ) آمده و عرض كردند: (( اى رسول خدا (ص ) غذا ناياب شده و گندم و جو وجود ندارد، فقط در نزد فلان كس مقدارى از گندم و جو يافت مى شود )) .

رسول خدا جمعّيت را جمع كرد و براى آنها سخنرانى نمود.

در اين ميان به همان كسى كه گفته شده بود داراى مقدارى جو و گندم است ، خطاب كرده و فرمود: (( اى فلانى مسلمين مى گويند طعام ناياب شده ، جز مقدارى كه در نزد تو وجود دارد، آن طعام را از محل مخفى خود بيرون بياور و بفروش ، و آن را نزد خود حبس نكن )) .

امام صادق (ع ) فرمود: احتكار، هنگام فراوانى نعمت به مقدار چهل روز است و به هنگام سختى و كمبود، سه روز است ، زيادتر از آن اگر كسى احتكار نمايد، ملعون است .

73 - هماهنگى با مردم در غذا

سالى قحطى و كمبود غذائى مدينه را فرا گرفت ، و قيمتها بالا رفت و عده اى از مستضعفين گندم و جو را مخلوط كرده و نان مى پختند و آن را مى خوردند، امام صادق (ع ) در آغاز آن سال خوبى براى مخارج سال خود تهيه كرده بود، وقتى كه ديد در وسطهاى سال مردم در مضيقه غذا هستند، به غلام خود فرمود: مقدارى جو خريدارى كن و با گندمى كه داريم مخلوط نما، يا گندم را بفروش ، تا غذاى ما با غذاى ساير مردم يكنواخت باشد.

فانّا نكره ان ناكل جيدا و ياءكل النّاس رديّا.

: (( چرا كه ما دوست نداريم تا غذاى مناسب و مرغوب بخوريم ، ولى مردم غذاى نا مناسب و نا مرغوب بخورند )) .

74 - صرفه جوئى در زندگى

معتّب يكى از غلامان امام صادق (ع ) مى گويد: روزى امام صادق (ع ) به من فرمود: قيمت كالاهاى غذائى در مدينه خيلى گران شده است ، ما چه اندازه آذوقه غذائى داريم ؟ عرض كردم : (( آنقدر هست كه چند ماه براى ما كفايت مى كند )) .

امام صادق (ع ) فرمود: آن مواد غذائى را بيرون ببر و بفروش (تا بر اثر فراوانى ، قيمتهاى سنگين شكسته شود).

من آن مواد غذائى را از خانه بيرون بردم و فروختم ، آنگاه امام صادق (ع ) به من فرمود: اشتر مع النّاس يوما بيوم : (( همراه مردم (و در صف مردم ) غذاى ما را روز به روز خريدارى كن )) (نه اينكه يك روز براى چند روز غذا تهيه كنى و كمبود در بازار به وجود آيد و موجب افزايش قيمتها شود).

سپس فرمود: اى معتّب ، نصف غذاى خانواده ما را از گندم و نصف آن را از جو تهيه كن ، چرا كه خداوند مى داند من قدرت آن را دارم تا نان و غذاى بدست آمده از گندم را به افراد خانواده ام بخورانم ، ولى خداوند دوست دارد مرا به گونه اى ببيند كه اندازه گيرى در مخارج زندگى را به نيكى انجام دهم (قناعت را رعايت كنم و زندگى خود را با شرائط اقتصادى زمان و مكان هماهنگ نمايم ).

75 - تاءييد پيامبر (ص ) از قضاوت على (ع )

اواخر عصر پيامبر (ص ) بود، پيامبر (ص ) على (ع ) را براى ارشاد مردم يمن و حكومت و قضاوت بين آنها به يمن و حكومت و قضاوت بين آنها به يمن فرستاد، در آن ايام حادثه عجيبى به شرح زير در يمن رخ داد:

/ 274