فضيل بن عياض يكى از جنايتكاران تاريخ بود، كه زندگيش غرق در گناه و انحراف بود و سپس توبه كرد.مى گويند: شخصى به او گفت : اگر در روز قيامت خداوند به تو بگويد: ما غرك بربك الكريم : (( چه چيز تو را به پروردگار كريم و بزرگت ، مغرور ساخت ؟ )) در پاسخ چه مى گوئى ؟ فضيل گفت : در پاسخ مى گويم : (( پوششها و پرده هاى فروگذاشته ات مرا مغرور كرد )) (از اينكه تو گناهان را مى پوشانى ، من مغرور شدم ).يكى از دانشمندان بنام (( محمد سماك )) در پاسخ او و افرادى كه چنين فكر مى كنند، دو شعر زير را گفته است :
با كاتم الذنب اما تستحى غرك من ربك امهاله وشره طول مساويكا
الله فى الخلوة ياتيكا وشره طول مساويكا وشره طول مساويكا
يعنى : (( اى كه گناه را مى پوشانى ، آيا شرم ندارى ، خداوند در خلوت نزد تو است ، مهلت دادن خدا، تو را فريب داد، و پوشش او بر بديهاى تو، ترا مغرور كرد )) .
79 - استاندار پليد
وليد عقبة بن ابى معيط، گر چه در ظاهر به اسلام گرويده بود، ولى از نخست شخص بى مبالات و منحرف بود، و چون با عثمان ، خويشاوندى داشت ، عثمان در زمان خلافت خود او را استاندار كوفه نمود.يكى از گناهان او، شرابخورى بود، حتى يكبار شراب خورد، و در نماز صبح امام جماعت شد و در حالت مستى چهار ركعت نماز خواند.مردم كوفه او را در حال مستى ديدند، انگشترش را از دستش بيرون آوردند، نفهميد، او را به مدينه نزد عثمان آوردند و جريان را گزارش دادند و گواهى دادند كه او شراب خورده است .عثمان ، او را تحت نظر خود حفظ كرد و هيچكس جرئت ننمود كه بر او حد شرابخورى (80 تازيانه ) جارى كند.حضرت على (ع ) تازيانه اش را برداشت و نزد وليد رفت ، وقتى نزديك شد، وليد به آنحضرت ناسزا گفت ، و مى رميد، على (ع ) او را گرفت و نقش بر زمين نمود و تازيانه اش را بلند كرد كه بر او بزند.عثمان به على (ع ) گفت : تو حق ندارى با او (وليد) چنين كنى ؟ اميرمؤمنان (ع ) در پاسخ فرمود: (( حقى بالاتر از اين دارم ، چرا كه او گناه كرده ، و از اجراى حق خدا (حد) ممانعت مى نمايد... )) سرانجام وليد از استاندارى كوفه ، طرد شد و بجاى او (( سعيدبن عاص )) تعيين گرديد.هنگامى كه سعيد، وارد كوفه شد، از رفتن به بالاى منبر خوددارى نمود، و گفت : (( بايد منبر را بشوئيد، چرا كه وليد شخصى پليد و ناپاك و نجس بود )) .