خود بده انصاف اى مرد گزين مرد عابد زين سخن مدهوش شد اى سگ نفس بهائى ياد گير بر تو گر از صبر نگشايد درى از سگ گرگين گبران كمترى
بى حياتر كيست من يا تو ببين ؟ دست خود بر سر زد و بيهوش شد اين قناعت از سگ آن گبر پير از سگ گرگين گبران كمترى از سگ گرگين گبران كمترى
110 - ابوذر بر سر قبر پسر
ابوذر پسرى بنام (( ذر )) داشت ، اين يگانه پسرش جوانمرگ شد، ابوذر كنار قبر او آمد و گفت : خدا رحمت كند تو را كه نسبت به من نيكوكار بودى ، و حق فرزندى را ادا نمودى ... والله از اين جهت كه مرده اى ، گريه نمى كنم ، بلكه گريه ام براى آن است كه بر تو بعد از مرگ چه گذشت آيا فرشتگان چه گفتند و تو چگونه پاسخ دادى ؟ خداوندا من حقوقى را كه بر او در رابطه با من واجب كرده بودى بخشيدم ، تو نيز او را ببخش كه سزاوارتر از همه در بخشش و كرم هستى .
111 - ناپايدارى دنيا از ديدگاه پيامبر(ص )
پيامبر(ص ) روى حصيرى آرميده بود، يكى از اصحاب بر او وارد شد او را روى حصير ديد كه اثر آن حصير در پهلوى آن حضرت ديده مى شد، عرض كرد: (( اى رسول خدا اگر براى خود فرش نرمى برگزينى مطلوب تر است . )) پيامبر(ص ) در پاسخ فرمود: مالى و للدنيا... (( مرا به دنيا چه كار؟ مثل من با دنيا همچون مسافر سواره اى است كه در روز سوزان تابستان ، كنار درختى مى آيد تا ساعتى از روز خود را در سايه آن درخت استراحت كند، سپس حركت كرده و آنجا را ترك مى كند. )) شخصى از آن حضرت پرسيد: انسان در دنيا چگونه زيست كند؟ آن حضرت فرمود: مانند كاروانى كه در حال عبور است ، او پرسيد: چگونه سكونت در دنيا را برگزيند؟ فرمود: به اندازه كسى كه از كاروان ، عقب افتاده است ، او پرسيد: بين دنيا و آخرت چه اندازه فاصله است ؟ فرمود: به اندازه فرو خواباندن چشم ، خداوند در قرآن (آيه 35 احقاف ) مى فرمايد:كانّهم يوم يرون مايوعدون لم يلبثوا الا ساعة من نهار.: (( آنها در قيامت ، احساس مى كنند كه گوئى بيش از ساعتى از يك روز، در دنيا توقف نداشته اند. ))
112 - جلوگيرى على (ع ) از كتك خوردن سلمان
اعتراض شديد اصحاب بزرگ و طرفداران امام على (ع ) باعث شد كه ابوبكر بالاى منبر، خاموش شد و نتوانست پاسخ بگويد، و پس از مدتى سكوت گفت :وليكم و لست بخيركم و على فيكم اقيلونى اقيلونى .: (( من زمام رهبرى شما را بدست گرفتم ، ولى تا على (ع ) هست من بهترين فرد شما نيستم ، مرا رها كنيد و به خودم واگذاريد. )) عمر فرياد زد: (( اى فرومايه از منبر پائين بيا، وقتى كه تو نمى توانى به احتياج و استدلال اصحاب پاسخ بدهى چرا خود را در چنين مقامى قرار داده اى ؟... )) ابوبكر از منبر پائين آمد و به خانه خود رفت و سه روز از خانه بيرون نيامد.در اين ميان با تلاش افراد، چهار هزار نفر شمشير بدست اجتماع كرده وارد خانه ابوبكر شدند و او را