113 - توجه خاص امام على (ع ) به طبقه محروم - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همراه عمر، به سوى مسجد آوردند، عمر سوگند ياد كرد كه اگر هر كدام از اصحاب على (ع ) مثل چند روز گذشته سخن بگويد. سرش را از بدنش جدا مى سازم .

در چنين جو خطرناكى دو نفر از ياران على (ع )، برخاستند و سخن گفتند، نخست خالدبن سعيد برخاست و مقدارى سخن گفت ، امام سپس در اين هنگام سلمان برخاست و فرياد زد: الله اكبر الله اكبر، با اين دو گوشم از رسول خدا(ص ) شنيدم ، و اگر دروغ بگويم هر دو گوشم كر شود، كه فرمود:

(( هنگامى فرا رسد كه در مسجد، برادر و پسر عمويم (على عليه السلام ) با چند نفر از اصحاب نشسته باشند، ناگاه جماعتى از سگهاى دوزخ به سوى او بيايند و او و اصحابش را بكشند. )) فلست اشك الا و انكم هم : (( شكى ندارم كه شما قطعا همان سگهاى دوزخ هستيد. )) عمر تا اين سخن را شنيد به سوى سلمان حمله كرد، ولى هنوز به سلمان نرسيده بود، امام على (ع ) گريبان عمر را گرفت و او را به زمين كشانيد، سپس به عمر گفت : (( اى فرزند صحاك حبسيه ! اگر مقدرات و دستور الهى ، و پيمان با رسول خدا، پيشى نگرفته بود، امروز به تو نشان مى دادم كه كداميك از ما ضعيفتر هستيم و ياران كمتر داريم . )) سپس امام على (ع ) اصحاب خود را ساكت كرد، و به آنها فرمود: متفرق گرديد، آنها رفتند...

113 - توجه خاص امام على (ع ) به طبقه محروم

عصر خلفاء بود، جمعى از موالى (غلامان آزاد شده ) به عنوان شكايت به حضور امام على (ع ) آمدند، و شكايت خود را چنين مطرح كردند: (( در عصر رسول خدا(ص ) هيچگونه تبعيضى بين عرب و غير عرب نبود، همه انسانها در تقسيم بيت المال و در امر ازدواج بطور مساوى از حقوق اقتصادى و اجتماعى برخوردار بودند، افرادى مثل بلال و صهيب و سلمان در عهد رسول خدا(ص ) با زنان عرب ازدواج كردند، ولى امروز سران قوم بين ما و اعراب ، تفاوت قائلند و ما را از مزاياى اجتماعى محروم كرده اند. )) امام على (ع ) به آنها فرمود: من با سران قوم در اين باره صحبت مى كنم تا براى رفع تبعيض اقدام جدى كنند.

امام على (ع ) با سران ديدار كرد و جريان را گفت ، ولى آنها نپذيرفتند.

و فرياد مى زدند: چنين چيزى (تساوى بين عرب و عجم ) ممكن نيست . امام على (ع ) در حالى كه خشمناك بود نزد شاكيان آمد و فرمود: با كمال تاءسف آنها حاضر نيستند با شما بطور مساوى ، رفتار نمايند، با زنهاى شما ازدواج مى كنند، و در اداى حقوق و عطايا حق شما را نمى پردازند (و اين روش ، درست نيست ، اكنون كه در اين وضع هستيد من براى سامان گرفتن وضع اقتصادى و اجتماعى شما، به شما پيشنهاد مى كنم برويد) تجارت كنيد، خداوند به زندگى شما بركت عنايت فرمايد، چرا كه از رسول خدا(ص ) شنيدم فرمود:

الرّزق عشرة اجزاء تسعة اجزاء فى التجارة و واحدة فى غيرها.

: (( طريقه معاش روزانه داراى ده قسمت است كه نه قسمت آن در تجارت و خريد و فروش است و يك قسمت آن در غير تجارت مى باشد. )) به اين ترتيب امام على (ع ) با توجه خاصّى به رسيدگى امور مالى طبقه محروم مى پرداخت و وقتى نتيجه نگرفت ، آنها را به پيشه تجارت و بازرگانى راهنمائى كرد تا معاش زندگى خود را تاءمين نمايند.

114 - ترحم و دلسوزى امام صادق (ع )

يكى از بستگان امام صادق (ع ) در غياب آن حضرت به ناسزاگوئى به آن حضرت پرداخت و نزد مردم از آن حضرت بدگوئى مى كرد. شخصى به محضر امام صادق (ع ) آمد و جريان را به اطلاع امام رسانيد.

امام صادق (ع ) هماندم به كنيز خود فرمود: آب وضو بياور، او آب آورد، و امام وضو ساخت و مشغول نماز شد.

حماد لحّام مى گويد: من در آنجا بودم ، با خود گفتم اكنون امام به آن ناسزا گو نفرين خواهد كرد، ولى برخلاف تصور من ديدم آن حضرت دو ركعت نماز خواند و بعد از نماز عرض كرد: (( خدايا من حقم را به او بخشيدم ، تو از من بزرگوارتر و سخى تر هستى ، او را به من ببخش و مؤ خذه اش مفرما! )) سپس رقّت و ترحم خاصّى به آن حضرت دست داد، و همچنان در مورد آن شخص ناسزاگو دعا كرد، و من از كار آن امام بزرگوار تعجب كردم .

/ 274