131 - قابل توجه بانوان - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سنگ تيز مى كرد، آن جمله را نوشت .

در همين روزها، طبق دسيسه مرموزى نخست وزير زمان ، نزد سلمانى آمد و گفت : (( من از خارج آمده ام و يك تيغ طلائى تيز و خوبى براى تو به هديه آورده ام ، زيرا شما سر و صورت شاه را اصلاح مى كنيد، خوبست از اين به بعد با اين تيغ سر و صورت او را اصلاح نمائيد )) (دسيسه نخست وزير اين بود كه آن تيغ را به ماده سمّى مسموم كرده بود، و مى خواست آن سم را بطور مرموزى وارد خون شاه كند و او را بكشد).

سلمانى خوشحال شد و هنگام اصلاح سر و صورت شاه ، تيغ اهدائى نخست وزير را بدست گرفت و در همين حال چشمش به جمله (( پند حكيم )) افتاد كه در صفحه سنگ تيز كننده تيغش نوشته بود، با خود گفت : ما هيچگاه به اين پند عمل نكرديم ، خوبست يك بار به آن عمل كنيم ، آن پند مى گويد: قبل از هر كارى ، نتيجه آن را سنجش كن ، من كه با اين تيغ هنوز كسى را اصلاح نكرده ام ، پس نتيجه آن را نمى دانم ، بنابراين بايد از اصلاح سر و صورت شاه دست نگهدارم .

همين تحيّر و سردرگمى سلمانى ، شاه را در فكر فرو برد و جريان را از او پرسيد و او داستان پند حكيم و تيغ نخست وزير را بيان كرد.

شاه فهميد كه نخست وزير مى خواسته او را به وسيله آن تيغ ، مسموم كند، مجلسى از رجال كشور تشكيل داد و نخست وزير را در آن مجلس آورد، و به سلمانى فرمان داد و به سلمانى فرمان داد تا نخست سر و صورت آن افرادى كه گمان بد به آنها مى برد و سپس سر و صورت نخست وزير را بتراشد و اصلاح كند.

سلمانى فرمان شاه را اجرا كرد، طولى نگذشت كه همه آنها از جمله نخست وزير، مسموم شدند.

و سلمانى به جايزه و افتخار بزرگى نائل آمد و دريافت كه آن پند حكيم بيش ‍ از صد اشرفى ارزش داشته است ، و صد اشرفى او به هدر نرفته است ، آرى :


  • پند حكيم عين صواب است و محض خير
    فرخنده بخت آنكه به سمع رضا شنيد


  • فرخنده بخت آنكه به سمع رضا شنيد
    فرخنده بخت آنكه به سمع رضا شنيد



131 - قابل توجه بانوان

امّ سلمه يكى از همسران رسول خدا(ص ) مى گويد: در محضر پيامبر (ص ) بودم از همسرانش بنام ميمونه نيز آنجا بود، در اين هنگام (( ابن امّ مكتوم )) كه نابينا بود به حضور رسول خدا (ص ) آمد، پيامبر (ص ) به من و ميمونه فرمود: احتجبا منه : (( حجاب خود را در برابر ابن امّ مكتوم رعايت كنيد )) .

پرسيدم : اى رسول خدا، آيا او نابينا نيست ؟ بنابراين حجاب ما چه معنى دارد؟ پيامبر (ص ) فرمود:

افعميا و ان اتنما، الستما تبصرانه .

: (( آيا شما نابينا هستيد؟ آيا شما او را نمى بيند؟ )) .

يعنى اگر او نابينا است ، شما كه بينا هستيد، بنابر اين بايد حجاب را رعايت كنيد، در غير اين صورت ، احساس خطر شيطان خواهد شد.

132 - نمونه اى از ايثار شاگردان پيامبر (ص )

شخصى سر گوسفندى را به عنوان هديه به يكى از اصحاب پيامبر (ص ) داد (با توجه به كمبود مواد غذائى ، اين هديه ، هديه گرانبها و ممتاز بود) او آن سر را پذيرفت ، ولى با خود گفت : فلان مسلمان ، از من نيازمندتر است ، از اين رو آن سر را براى او فرستاد، آن مسلمان ، هديه را پذيرفت ، ولى با خود گفت : فلانى محتاجتر است ، از اين رو، آن سر را براى او فرستاد، نفر سوّم نيز آن سر را پذيرفت ولى براى نفر چهارم فرستاد و به همين ترتيب تا به نفر هفتم رسيد.

نفر هفتم كه از جريان دست به دست گشتن سر گوسفند اطلاع نداشت ، و نمى دانست آغاز اين ايثار از كجا شروع شده ، آن سر را براى نفر اوّل به عنوان هديه فرستاد.

به اين ترتيب ، سر گوسفند به هفت خانه رفت .

/ 274