چراغى را كه ايزد برفروزد هر آنكس پف كند ريشش بسوزد
هر آنكس پف كند ريشش بسوزد هر آنكس پف كند ريشش بسوزد
7 - داستانى از آيت اللّه كاشانى به نقل از امام خمينى
امام خمينى (قدس سره ) در ضمن بيانى پيرامون سياست ، فرمود: من يك قصّه اى از مرحوم آقا روح اللّه خرم آبادى شنيدم و يك قصه هم خودم دارم (اما قصه حاج آقا روح اللّه كمالوند:) مرحوم آقاى كاشانى رحمة اللّه را كه تبعيد كرده بودند به خرم آباد و محبوس كرده بودند در قلع فلك الافلاك يا كجا، آقاى حاج آقا روح اللّه (كمالوند) مى فرمود: من از آن كسى كه رئيس ارتش آنجا و آقاى كاشانى هم تحت نظر او بود و محبوس بود (من حالا وقتى مى گويم محبوس در زمان رضاخان ، شما خيال مى كنيد مثل حبسهاى عادى زمان هاى ديگر بود، البته پسرش هم مثل پدر بود، لكن آن كسى كه گرفتار مى شد اگر از اشخاص عادى بود همچو مرعوب مى شد كه در حبس يك كلمه اى كه برخلاف مثلا دولت يا آن كسى كه در آنجا هست بزنند امكان نداشت برايشان ).مرحوم حاج آقا روح اللّه گفتند: من از آن رئيس ارتش كه در آنجا بود، و من هم بودم و آقاى كاشانى ، آن شخص شروع كرد صحبت كردن ، و رو كرد به آقاى كاشانى كه : آقا! شما چرا خودتان را (قريب به اين معانى ) به زحمت انداختيد؟ آخر شما چرا در سياست دخالت مى كنيد؟ سياست شاءن شما نيست ، چرا شما دخالت مى كنيد؟ از اين حرفها شروع كرد گفتن .آقاى كاشانى به او فرمود: (( خيلى خرى ! )) شما نمى دانيد كه اين كلمه در آن وقت ، مساوى با قتل بود، ايشان گفتند: (( خيلى خرى ، اگر من در سياست دخالت نكنم كى دخالت بكند؟ )) نگارنده گويد: در فرازى از اعلاميه آيت اللّه كاشانى در 30 تير 1331 شمسى بر ضد قوام السّلطنه نخست وزير محمّد رضا شاه آمده : (( توطئه تفكيك دين از سياست كه قرون متمادى سرلوحه برنامه انگليس ها بوده و از همين راه ، ملت مسلمان را از دخالت در سرنوشت و امور دينى و دنيوى باز مى داشته است ، امروز سرلوحه اين مرد جاه طلب (قوام ) قرار گرفت است )) .
8 - داستانى از امام خمينى
امام خمينى (قدس سره ) فرمود: وقتى كه ما در حبس بوديم ، و بنا بود كه حالا ديگر از حبس بيرون بيائيم و برويم قيطريّه و در حصر (تحت نظر) باشيم (در سال 1343 ه ش ) رئيس امنيت آن وقت در آنجا (زندان ) حاضر بود، كه ما بنا بود از آن مجلس برويم ، ما را بردند پيش او، او ضمن صحبتهايش ، گفت : (( آقا سياست عبارت از دروغگوئى است ، عبارت از خدعه است ، عبارت از فريب است ، عبارت از پدر سوختگى است ، اين را بگذاريد براى ما )) .من به او گفتم : (( اين سياست مال شماست )) ...البته سياست به آن معانى كه اينها مى گويند كه دروغگوئى ، چپاول مردم با حيله و تزوير و ساير چيزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم ، اين سياست هيچ ربطى به سياست اسلامى ندارد، اين سياست شيطانى است ، اما سياست به معناى اينكه جامعه را راه ببرد و هدايت كند، به آنجائى كه صلاح جامعه صلاح افراد است ، اين در روايات ما براى نبى اكرم (ص ) با لفظ سياست ، ثابت شده است و در زيارت جامعه (در مورد امامان ) آمده :ساسة العباد: (( يعنى سياستمداران بندگان )) .و در آن روايت هم هست كه پيغمبر (ص ) مبعوث شد كه سياست امت را متكفّل باشد.
9 - سختى مرگ
حضرت يحيى پسر زكريا از پيامبران عصر حضرت عيسى (ع ) بود، با عيسى (ع ) دوستى و انس داشت ، يحيى از دنيا رفت ، پس از مدتى عيسى (ع ) بالاى قبر او آمد، از خدا خواست او را زنده كند، دعايش به استجابت رسيد، و يحيى زنده شد و از ميان قبر بيرون آمد، و به عيسى (ع ) گفت : از من چه مى خواهى ؟