5 - شخصى كه در جبهه بر اثر بيمارى جان داد، شهيد است - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پدر كيانورى رئيس حزب توده ايران است ). ميرزا مهدى فرزند ارشد شهيد شيخ فضل اللّه ، پاى دار پدر، كف مى زد و از همه بيشتر اظهار خرسندى مى كرد.

فرخ دين پارسا كه در آن روز جزء صاحب منصبان ژاندارمرى در ميدان توپخانه جهت انتظامات ، حضور داشت ميگويد:

(( وقتى طناب دار، آرام آرام ، شيخ فضل اللّه را به بالا مى برد، و او در بالاى درا قرار گرفت ، ار همان بالا ناگهان نگاه تند و سرزنش آلودى به پسرش ‍ انداخت كه پسر نا خلف دفعتا به سر عقل آمد، در حالى كه گردش طناب ، شيخ را به طرف قبله چرخانيد و به مختصرى حركتى ، جان به جانان سپرد، همان دم آثار پشيمانى و پريشانى در صورت ميرزا مهدى ظاهر شد، سرگردان و حيران به اطراف مينگريست ، از آن ميان ، سيد يعقوب ، توجهش ‍ را جلب كرد و به طرف او رفت و خواست سخنى بگويد، سيد يعقوب به او اعتنا نكرد، و از نزد او دور شد).

اين است فشار وجدان كه هنگام طغيان ، حجابهاى ظلمت را ميشكافد، و فطرت خوابيده را بيدار مينمايد و چه خوبست كه انسان طورى نباشد كه درباره اش بگويند: (( بعد از مردن سهراب ، بيهوش دارو؟! ))

5 - شخصى كه در جبهه بر اثر بيمارى جان داد، شهيد است

عبداللّه ذوالبجادين درسال هشم هجرت ، مسلمان شد، و مدتى به آموختن قرآن پرداخت ، تا جريان جنگ تبوك (بين سپاه اسلام و سپاه روم در سال نهم هجرت ) پيش آمد، او در ميان سپاه اسلام ، همراه رسول خدا (ص ) به سوى تبوك حركت نمود.

در سرزمين تبوك به حضور پيغمبر (ص ) آمد و عرض كرد:( براى من دعا كن تا شهادت ، نصيب من گردد )) .

پيامبر (ص ) فرمود: (( نخ گندمگون را بياور )) او آن را به حضور رسول خدا (ص ) آورد، آنحضرت بازوى او را بست و گفت : (( خدايا خون اين مرد را از كفّار، حرام كن )) .

او عرض كرد: (( اى رسول خدا (ص ) من اين مطلب را نمى خواستم )) .

پيامبر (ص ) فرمود: ( هنگامى كه به عنوان جنگجوى در راه خدا از منزل بيرون رفتى ، سپس بيمارى تب بر تو عارض شد و بر اثر آن كشته شدى تو شهيد هستى )) .

هنگامى كه او همراه سپاه اسلام مدتى در سرزمين تبوك ماندند، او به بيمارى تب مبتلا شد و از دنيا رفت .

به اين ترتيب در ميابيم كه آنانكه از روى نيت پاك واخلاص به سوى جبهه اسلام مى روند، گرچه بخاطر تب از دنيا بروند، در صف شهيدان هستند.

6 - احترام به مرجع تقليد

پس از پيروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 شمسى به بعد نام بعضى از شهرها كه نامناسب بود، عوض گرديد مثلا (( شاهى )) ، در استان مازنداران به (( قائم شهر )) تبديل شد. مردم شاهرود، پيش خود نام اين شهر را به نام (( امام شهر )) عوض نمودند، روزى چند نفر از علماى شاهرود به حضور امام امّت حضرت امام خمينى (مدظلّه العالى ) رسيدند و درضمن گفتگو به عرض رساندند كه نام شهر ما نيز عوض شده و بجاى شاهرود، (( امام شهر )) شده است .

امام فرمود: به احترام آيت اللّه شاهرودى (آيت اللّه العظمى مرحوم حاج سيد محمود شاهرودى ) كه منصوب به اين شهر است ، بگذاريد همين نام باشد.

در اينجا در حالى كه سخن امام ، در نگارنده شور و هيجان و سوز خاصى ايجاد كرده ، رباعى زير با تقديم شيفتگان حق مى كنم :


  • ما ساخته راه حسينيم همه
    اى ثارگر خط وره روح خدا
    دلباخته پير خمينيم همه


  • برخاسته از جنگ حنينيم همه
    دلباخته پير خمينيم همه
    دلباخته پير خمينيم همه



/ 274