عمر بن عبدالعزيز (هشتمين خليفه اموى ) از مردان نيكنام و نيك سرشت ، در ميان خلفاى جور بنى اميه است ، او وقتى زمام امور خلافت را بدست گرفت ، كارهاى مهمى انجام داد كه از جمله ممنوع كردن سّب (ناسزاگوئى ) به على (ع )، و رد فدك به صاحبانش (فرزندان فاطمه عليهاسلام ) بود، در مورد فدك ، در تاريخ آمده :او نامه اى به فرماندارش (( عمرو بن حزم )) نوشت كه (( فدك )) را به فرزندان فاطمه (ع ) باز گردان .فرماندار پس از اطلاع از مضمون نامه ، در پاسخ نوشت : (( فرزندان فاطمه (ع ) بسيارند و با طوائف زيادى ازدواج كرده اند، به كدام گروه باز گردانم ؟ )) .عمر بن عبدالعزيز، خشمناك شد، نامه تندى به اين مضمون در پاسخ فرماندار مدينه نوشت :(( ... اما بعد: هرگاه من در ضمن نامه اى به تو دستور دهم گوسفندى ذبح كن ، تو فورا در پاسخ خواهى نوشت ، آيا بى شاخ باشد يا شاخدار؟! و اگر بنويسم گاوى را ذبح كن ، مى پرسى رنگ آن ، چگونه باشد؟ هنگامى كه اين نامه من به تو مى رسد فورا فدك را بين فرزندان فاطمه (ع ) از على (ع ) تقسيم كن )) .
54 - امام خمينى از نظر استاد
از خاطرات جالب و فراموش نشدنى نگارنده اينكه : در سالهاى 1343 تا 1345 شمسى به تفسير حضرت آيت الله شيخ ابوالقاسم خزعلى (دامت بركاته ) مى رفتم ، اين جلسه عصرها در مسجد فاطميه قم (واقع در گذرخان ) از جمعيت بسيار از طلاب فاضل تشكيل مى شد، جلسه پربار و ثمربخشى بود، ايامى بود كه مدتها حضرت امام خمينى (مدظله العالى ) توسط رژيم منهوس پهلوى ، تبعيد شده بود، خفقان و سانسور در همه جا به چشم مى خورد، در اين شرائط سخت ، روزى استاد معظم آقاى خزعلى در جمع شاگردان كه نگارنده نيز حاضر بودم و مطالب ايشان را مى نوشتم ، فرمود:(( ... من اميد دارم كه خداوند براى ما روزگارى پيش بياورد كه در آن روزگار، به استقبال امام خمينى (مدظله العالى ) برويم ، با پاى پياده به زيارتش بشتابيم ، سپس با گوشه عمامه خود، غبار نعلين امام را پاك كرده و بدينوسيله ، عمامه خود را متبرك كنيم ، و سپس با همين عمامه ، دو ركعت نماز بخوانيم قربة الى الله و دعا كنيم لفرج وليه حجة بن الحسن العسكرى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) )) .
55 - تعبير حضرت آيت الله العظمى بروجردى در مورد امام خمينى
حضرت آيت الله العظمى بروجردى كه داراى مقام مرجعيت عامه شيعيان جهان گرديد، فقيه بزرگ قرن چهارده بود كه در 13 شوال 1380 قمرى (مطابق با 10 فروردين 1340 شمسى ) از دنيا رفت ، در مجلسى كه جمعى از علماء از جمله امام خمينى (مدظله العالى ) حضور داشتند، در هنگامى كه مجلس تمام شد و قصد خروج از مجلس را داشتند، امام خمينى (مدظله العالى ) را بر خود مقدم داشت ، و به هنگامى كه با اعتراض بعضى ها روبرو شد اين جمله را فرمود:(( بله بله ، مى گويم سلام الله عليه ، مى گويم سلام الله عليه ، همانگونه كه علامه حلى در هنگامى نام سيد مرتضى (قدّس سرّه ) در محضرش برده شد فرمود: (( سلام الله عليه )) (سلام خدا بر سيد مرتضى ) من هم مى گويم : (( سلام خدا بر خمينى )) با توجه به اينكه اين سخن آقاى بروجردى حدود سه سال قبل از 15 خرداد 42 (آغاز قيام امام خمينى ) بوده است .