137 - سخنان حماسى از امّ البنين (ع ) - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

، همراه خود در كنار حضرت آيت الله ميرزا محمدرضا كرمانى به شهر و منزل آيت الله كرمانى آوردند.

سيد يحيى واعظ از آيت الله كرمانى پرسيد: (( شما از كجا مطلع شديد كه من در خطر نيرنگ مخفيانه شيخيه قرار گرفته ام و آمديد و مرا از خطر حتمى نجات داديد )) ؟ آيت الله كرمانى فرمود: (( من در عالم خواب حضرت صديقه طاهره ، زهراى اطهر (ع ) را ديدم به من فرمود:

(( محمدرضا، فورا خودت را به پسرم (( سيد يحيى )) برسان و او را نجات بده كه اگر دير كنى ، كشته خواهد شد )) .

137 - سخنان حماسى از امّ البنين (ع )

حضرت (( امّ البنين )) مادر حضرت عباس (ع ) است ، در جريان عاشورا در كربلا، چهار فرزند رشيد او بنامهاى عباس ، عون و عثمان و جعفر به شهادت رسيدند، هنگامى كه بشير به مدينه آمد و اخبار كربلا را به مردم مدينه رساند، وقتى به حضور (( امّ البنين )) رسيد، براى اينكه به تدريج او را از شهادت فرزندانش آگاه كند، فرزندان او را يكى يكى اسم برد، ام البنين در هر بار مى گفت : اى بشير، از حسين (ع ) چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زير آسمان كبود است همه بفداى اباعبدالله الحسين (ع ) باد، هنگامى كه بشير خبر شهادت امام حسين (ع ) را داد، ام البنين با آهى سوزان گفت : (( بندهاى دلم را گسستى )) آرى معرفت و امام شناسى آن بانوى بزرگوار در حدى بود كه در مورد چهار فرزندش ، چنين نگفت ولى در مورد رهبرش امام حسين (ع ) چنين فرمود.

138 - احترام جان و مال مسلمان

امام صادق (ع ) فرمود: رسول اكرم (ص ) (در حجة الوداع كه آخرين حج آنحضرت در سال دهم هجرت بود و مسلمانان بسيار در مراسم حج شركت نموده بودند) در سرزمين (( منى )) در ميان مسلمين ايستاد و رو به آنها كرد و پرسيد: (( محترمترين و ارجمندترين روزها چه روزى است ؟ )) مسلمانان عرض كردند (( امروز (عيد قربان ) است )) .

فرمود: محترمترين و عاليترين ماهها چه ماهى است ؟ مسلمانان عرض كردند: (( همين ماه )) (ذيحجه ) .

فرمود: چه سرزمينى (شهرى ) محترمترين سرزمين ها است .

عرض كردند: اين سرزمين (مكه ).

آنگاه پيامبر (ص ) فرمود:

فان دمائكم و اموالكم عليكم حرام كحرمة يومكم هذا فى شهركم هذا فى بلد كم هذا الى يوم تلقونه :

(( بى گمان بدانيد كه خونهاى شما و اموال شما بر شما محترم است مانند احترام اين روز در اين ماه و در اين سرزمين تا بر پا شدن روز قيامت كه خدا را ملاقات كنيد )) .

آنگاه فرمود: خداوند از كردار شما مى پرسد، آگاه باشيد آيا رسالت خود را ابلاغ كردم ؟ همه مسلمين حاضر، عرض كردند: آرى .

پيامبر (ص ) عرض كرد: (( خداوندا گواه باش ! )) .

سپس فرمود: (( آگاه باشيد، هرگاه كسى از شما در نزدش ، امانتى هست ، به صاحبش رد كند، و بدانيد كه قطعا (ريختن ) خون مسلمان ، حلال نيست ، و (نيز) مال مسلمان ، حلال نيست جز در موردى كه رضايت داشته باشد، و به خودتان ظلم نكنيد، و بعد از من از اسلام به كفر باز نگرديد )) .

139 - جرم شركت در خون مسلمان

شخصى به حضور رسول خدا (ص ) آمد و عرض كرد: (( در محله (( جهنيه )) كشته اى پيدا شده است )) .

پيامبر (ص ) برخاست و به مسجد آن محل رفت و مردم ورود آن حضرت را دهن به دهن گفتند، و همگى اطلاع يافته و در مسجد اجتماع كردند، پيامبر (ص ) به آنها فرمود: (( اين شخص كشته شده را چه كسى كشته است ؟ )) .

عرض كردند: اى رسول خدا، ما خبر نداريم .

/ 274