74 - شهيد مطهرى و نماز شب - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نمود، و دليل برآنست كه كالاهائى كه امروز براى طاغوت عراق (در اين جنگ تحميلى صداميان كافر عراق ) مى رود، استرداد آن براى حكومت اسلامى ايران جايز بلكه لازم است .

74 - شهيد مطهرى و نماز شب

آيت الله العظمى منتظرى (مدظله ) در ضمن مصاحبه اى با خبرگزارى صدا و سيماى جمهورى اسلامى در مورد استاد شهيد آيت الله مرتضى مطهرى چنين فرمود:

(( من با آن مرحوم ، حدود چهل سال رفاقت و دوستى داشتم ، و غالبا كه در قم بودند، هم بحث بوده و مراوده داشتيم ، و ايشان از همان اوائل طلبگى ، مقيد به (( تهجد و نماز شب )) بودند، و به من هم اصرار مى كردند كه نماز شب بخوان ، و من تنبلى كرده و گاهى عذر مى آوردم كه آب حوض مدرسه ، كثيف و براى چشم من خوب نيست ، و ايشان (شهيد مطهرى ) مى گفتند: (( من از رودخانه آب مى آورم )) ، تا شبى خوابيده بودم و در خواب ديدم جناب عثمان بن حنيف استاندار حضرت امير (عليه الصلاة والسلام ) برايم از طرف آنحضرت ، نامه اى آورده ، تعجب كردم ، و در همين حال ، صداى در حجره ، مرا از خواب بيدار كرد، برخاستم ديدم مرحوم مطهرى ، ظرف آبى آورده كه برخيز و نماز شب بخوان ! )) .

75 - چرا طلبه شدم ؟!

مرحوم آيت الله شيخ عبدالرحيم ربانى شيرازى ، از چهره هاى معروف انقلاب اسلامى ايران است كه غالبا در تبعيد و زندان شاه مدفون به سر مى برد، و پس از پيروزى انقلاب ، يار مخلص و پرقدرت و صميمى امام خمينى (مدظله العالى ) به شمار مى آمد و سرانجام در اسفند ماه سال 1360 شمسى از دنيا رفت ، مرقد شريفش در گوشه مسجد بالاسر كنار حرم حضرت معصومه (عليهاسلام ) در قم مى باشد.

جالب اينكه او علت ورود خود را به حوزه علميه قم و سلك روحانيت چنين بيان كرد: (( در نوجوانى ، يك روز در بازار شيراز ديدم كه (ماءموران رژيم رضاخان قلدر) عمامه آخوند پيرى را به گردنش انداخته و پيرمرد روحانى را به طرف شهربانى يا كلانترى مى كشد، با خود گفتم : اين همان راهى است كه پيامبران رفته اند، اين راه روحانيت ، راه انبيا است ، سپس به منزل خود آمده و به اقوام و بستگان ، اظهار نمودم كه قصد دارم علوم دينى بخوانم و به سلك روحانيت وارد شوم ، اكثرا انتقاد كرده و گفتند كه صلاح نيست ، زيرا اكنون آخوندها را مى گيرند و عمامه ها را از سرها بر مى دارند، گفتم خير، راه پيامبران از همين طريق است ، مذمّت افراد مرا ماءيوس نكرد و با سماجت و استقامت ، در اين راه گام برداشتيم )) .

76 - نمونه اى از حلم على (ع )

روزى حضرت على (ع ) چند بار غلام خود را صدا زد، ولى جوابى نشنيد، ناگهان ديد غلام دم در ايستاده ، به او فرمود: (( چرا جوابم را نمى دهى )) .

غلام عرض كرد: (( لثقتى بحلمك ، وامنى من عقوبتك )) : (( زيرا به حلم و بردبارى تو، اطمينان دارم ، و خود را از مجازات تو ايمن مى دانم )) .

حضرت على (ع ) پاسخ غلام را نيكو شمرد، و او را به همين خاطر آزاد نمود.

اين روش ، يكى از شيوه هاى مهرآميز امامان معصوم (ع ) با بردگان بود، و آنها با روش پرمهر خود، درس مهربانى نسبت به زيردستان را به جهانيان آموختند.

77 - سفارش پدر سه شهيد

يكى از شخصيتهاى جمهورى اسلامى ايران مى گفت : پدر و مادر چند شهيد، به نزدم آمدند، در ضمن گفتگو پدر گفت : (( در جريان حمله مزدوران بعثى به خونين شهر، به منظور دفاع از كيان اسلام و اطاعت از فرمان امام امت خمينى بت شكن ، فرزند اولم شهيد شد، او را با دست حود به خاك سپردم .

فرزند دومم از من اجازه جنگ با متجاوزين خواست ، اجازه دادم ، رفت و نبرد قهرمانانه كرد و به شهادت رسيد، او را نيز با دست خود به خاك سپردم . پسر سومم نيز به همين منوال رفت و كشت و به شهادت رسيد، او

/ 274