مرحوم آيت اللّه سيد جواد سيد بروجردى (برادر علامه بحرالعلوم ) جد سوّم آيت اللّه العظمى بروجردى بود كه داراى شخصيتى بلند مقام و نافذ در سطح غرب ايران و بروجرد بود و در رسيدگى به امور محتاجين و مستمندان ، جديت فراوان داشت ، وى بسال 1242 هق در بروجرد وفات كرد و قبرش در همانجا مزار معروف مؤ منين است .از آيت اللّه بروجردى (قدس سره ) نقل شده است : (( ...در ايّام اقامتم در بروجرد، شبى در خواب ديدم به خانه اى وارد شدم ، گفتند رسول اكرم (ص ) آنجا تشريف دارند، به آنجا وارد شدم و به حاضران سلام كردم و در آخر مجلس نشسته ، و بزرگان سلسله علماء و زهاد در كنار ايشان به ترتيب (ص ) نشسته اند، و مقدم بر نزديكتر از همه به رسول اكرم (ص ) سيد جواد نشسته بود فكر فرو رفتم كه در ميان نشسته گان كسانى هستند كه آقاى سيد جواد، هم عالمتر هستند و هم زاهدتر مى باشند، بنابر اين چرا سيد جواد از همه آنها نزديكتر به رسول خدا (ص ) است ؟! در اين فكر بودم كه رسول اكرم (ص ) با عبارتى به اين مضمون فرمودند: (( سيّد جواد در رسيدگى به كار مردم و جواب مثبت دادن به نيازمندان از همه كوشاتر بود! ))
54 - احترام به نام مبارك امام زمان (ع )
يكى از اصحاب آيت اللّه العظمى بروجردى مى گفت : در منزل اندرونى آقاى بروجردى در محضر آن بزرگوار بودم ، در منزل بيرونى مجلس بود، در آن مجلس ، شخصى با صداى بلند گفت : (( براى سلامتى امام زمان و آيت اللّه بروجردى صلوات )) در همان حال ايشان در حياط قدم مى زد، با شتاب و ناراحتى به طرف در بيرونى آمد و با عصا محكم به در زد، به طورى كه آقايانى كه در بيرون بودند، ترسيدند نكند جريانى اتفاق افتاده باشد... چندين نفر به طرف در اندرونى رفتند كه ببينند چه خبر است ؟ آيت اللّه بروجردى فرمود: (( اين چه كسى بود كه نام مرا در كنار نام مبارك امام زمان (ع ) آورد، اين مرد را بيرون كنيد، و دوباره به خانه راهش ندهيد )) .
55 - احترامات به مقدّسات مذهبى
روزى شاه عربستان سعودى به ايران آمد و هدايائى براى آيت اللّه بروجردى (ره ) فرستاد، آقا در ميان آن هدايا، چند قرآن و مقدارى از پرده كعبه را پذيرفت و بقيه را رد كرد، در ضمن شاه عربستان تقاضاى ملاقات با آقاى بروجردى كرده بود (و اين تقاضا توسط سفير عربستان به آقا ابلاغ شد) ولى آقا اين تقاضا را رد كرد، وقتى از علت اين رد، سؤال شد، فرمود: (( اين شخص (شاه عربستان ) اگر به قم بيايد و به زيارت مرقد مطهّر حضرت معصومه (ع ) نرود، توهين به آن حضرت خواهد بود و من به هيچ وجه چنين امرى را تحمل نمى كنم )) .
56 - دوستى كه موجب نجات دوستش شد
دو نفر عابد (مثلا بنام حامد و حميد) در كوهى دوست صميمى بودند و با هم به عبادت خدا اشتغال داشتند و به قدرى با هم پيوند دوستى نزديك داشتند كه گوئى يك روح در دو بدن هستند.روزى حميد براى خريدارى گوشت ، از كوه پائين آمد و به چشم حميد به او افتاد، هوى و هوس بر او چيره گشت به گونه اى كه با آن زن رابطه نامشروع بر قرار نمود و به خانه او رفت و آمد مى كرد.