47 - بقاى حقّ آل محمد(ص ) تا قيامت - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رسد.

او را حضور طلبيد و گفت : (( براى من دعاى خير كن . )) درويش ، چنين دعا كرد: (( خدايا جان حجاج را بستان . )) حجاج با ناراحتى گفت : (( اين چه دعاى خير است ؟! )) درويش گفت : (( اين دعا، هم براى تو و هم براى همه مسلمين ، خير است . ))


  • اى زبر دست زير دست آزار
    بچه كار آيدت جهان دارى ؟
    مردنت به ، كه مردم آزارى


  • گرم تا كى بماند اين بازار
    مردنت به ، كه مردم آزارى
    مردنت به ، كه مردم آزارى



47 - بقاى حقّ آل محمد(ص ) تا قيامت

امام صادق (ع ) فرمود: بانوئى از مسلمين انصار، ما خاندان نبوت را دوست مى داشت ، و بسيار به خانه ما (در عصر بعد از رحلت رسول خدا (ص) ) رفت و آمد مى كرد، و رابطه دوستى محكمى با ما داشت ، روزى عمر با او (در آن هنگام كه به خانه ما اهل بيت (( ع )) مى آمد) ملاقات كرد و گفت : (( اى پيره زن انصار كجا مى روى ؟ )) او گفت : (( به خانه آل محمد(ص ) مى روم تا بر آنها سلام كنم و با آنها تجديد عهد نمايم و حق آنها را ادا كنم . )) عمر به او گفت : واى بر تو، آنها امروز بر تو و بر ما حقى ندارند، آنها در عصر رسول خدا(ص ) حقى داشتند، ولى امروز حقى ندارند، بر گرد و روش خود را تغيير بده .

آن زن نزد ام سلمه (يكى از همسران نيك پيامبر (ص) ) رفت .

ام سلمه پرسيد: چرا امروز دير نزد ما آمدى ؟ او جريان ملاقات و گفتگوى خود را با عمر بازگو كرد.

ام سلمه گفت :

كذب لايزال حق آل محمد(ص ) واجبا على المسلمين الى يوم القيامة .

: (( عمر دروغ گفت ، همواره حق آل محمد(ص ) بر مسلمين تا روز قيامت ، واجب است .

48 - گردهمايى حج ، و سخنرانى امام حسين (ع )

سال 58 (يا 59) هجرت بود، معاويه بر سراسر نقاط اسلامى حكومت مى كرد، و براى برقرارى سلطنتش به بزرگترين ظلمها و كشتار شيعيان دست زد، و جلادانش دهها هزار از شيعيان و حاميان على (ع ) را كشتند، حتى از مردم براى ولايت عهدى پسرش يزيد، بيعت گرفت ، و بسيارى را براى اين موضوع ، كشت و تهديد به خطر كرد.

سرور آزادگان امام حسين (ع ) هر گز قبول اطاعت از معاويه نكرد و در هر فرصتى مردم را بر ضد دستگاه طاغوتى او مى شورانيد، امام حسين (ع ) حتى در مراسم حج ، مردم را جمع كرد و سخنرانى نمود و معاويه را طاغوت زمان خواند و مساءله رهبرى صحيح را مطرح كرد كه متن تاريخى اين جريان از اين قرار است :

دو سال (و بنقلى يكسال ) قبل از مرگ معاويه ، امام حسين (ع ) در مراسم حج شركت نمود، افرادى مثل عبدالله بن عباس و عبد الله بن جعفر همراه آن حضرت بودند، امام حسين (ع ) اعلام كرد تا همه بنى هاشم از مرد و زن و همه هواخواهان و شيعيان و انصار و مهاجر، در سرزمين منى اجتماع كنند، حدود دويست نفر از اصحاب پيامبر(ص ) و هفتصد نفر از تابعين در سراپرده امام حسين (ع ) به گرد هم آمدند، او نگفت حج مخصوص عبادت است ، بلكه عبادت و سياست اسلامى را بهم آميخت . و از مراسم حج و اجتماع مردم ، كمال استفاده سياسى را نمود.

امام حسين (ع ) برخاست و پس از حمد و ثنا چنين فرمود:

اما بعد: اين طاغوت (معاويه ) را ديديد و دانستيد كه با ما و شيعيان ما چه كرد؟ و همگان رفتار ظالمانه او را با ما و پيروان ما مشاهده نموديد و يا اخبار آن به شما رسيد، من امروز مى خواهم پرسشهائى از شما

/ 274