مردى به حضور رسول خدا (ص ) آمد و گفت : اى رسول خدا به من دانش بياموز.پيامبر (ص ) فرمود: بر تو باد به قطع اميد از آنچه در دست مردم است فانه الغنى الحاضر: (( زيرا بى نيازى نقد، همين است )) .او عرض كرد: زدنى يا رسول اللّه : (( اى رسول خدا بر علم آموزى خود بيفزا )) .پيامبر (ص ) فرمود: از طمع بپرهيز، فانه الفقر الحاضر: (( زيرا طمع فقر نقد است )) .او عرض كرد: اى رسول خدا، باز بيفزا.پيامبر (ص ) فرمود:(( اذا هممت بامر فتد بر عاقبته ، فان يك خيرا ورشدا فاتبعه ، و ان يك غيا فدعه . )) : (( هنگامى كه به امرى تصميم گرفتى در مورد عاقبت آن بينديش ، هر گاه عاقبت آن خير و مايه رشد باشد، از آن پيروى كن ، و اگر عاقبت آن گمراهى باشد، از آن بگذر و دورى كن )) .
110 - جريان مسموم نمودن پيامبر (ص ) و عفو و گذشت او
سال هفتم هجرت بود، مسلمين به فرمان پيامبر (ص ) براى فتح خيبر و دژهاى يهود عنود، بسيج شدند، سرانجام با كشته شدن (( مرحب )) قهرمان معروف يهود بدست امام على (ع )، قله هاى يهود فتح گرديد و به دست مسلمين افتاد.خواهر مرحب تصميم گرفت رسول خدا (ص ) را با غذايى كه به او اهداء مى كند مسموم كند، او مقدارى گوشت و پاچه گوسفند را پخت و بريان نمود و سپس با زهر مسموم كرد و به عنوان هديه به حضرت رسول (ص ) برد و اهداء نمود.رسول خدا (ص ) با همراهان از آن گوشت و پاچه گوسفند خوردند، ولى هنگام خوردن ، رسول خدا (ص ) متوجه