109 - موعظه پيامبر (ص ) - داستان دوستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان دوستان - جلد 2

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الاغ گفت : شير مادر چه دخالتى دارد؟ شتر گفت : بى دخالت نيست .

مدتى گذشت و آن دو حيوان ، بدون مزاحم از آب و هوا و علف آن علف زار استفاده كرده و هر دو فربه شدند، اتفاقا كاروانى كه دراى چند الاغ بودند، از كنار آن علفزار عبور مى كردند، كاروانيان براى رفع خستگى چند ساعتى در آنجا ماندند، در همين حال صداى عرعر الاغهاى آن كاروان بلند شد، و همين موجب شد كه الاغ دوست شتر نير (( عرعر )) كرد.

شتر گفت : چرا صدا بلند مى كنى ، صداى تو باعث مى شود كه كاروانيان به حال ما مطّلع شده و مى آيند و ما را مى گيرند و زير بارهاى سنگين خود قرار مى دهند.

الاغ گفت : اقتضاى شير مادر است .

همانگونه كه شتر حدس زد، كاروانيان به دنبال صدا آمدند و شتر و الاغ فربه را بدون صاحب در بيابان علفزار ديدند و گرفتند و با خود بردند و هر دو را بار كرده و روانه ساختند، كاروان همچنان حركت مى كرد تا به دامنه كوهى رسيدند، الاغ همين كه دامنه كوه را نگاه كرد، خود را شل نمود و به زمين انداخت چرا كه مدتى كارش بخور و بخواب بود و نمى توانست باركشى كند.

كاروانيان وقتى چنين ديدند، تصميم گرفتند الاغ را بر شتر بار نمايند، شتر با بار سنگين همچنان از دامنه كوه بالا مى رفت وقتى كه به قلّه كوه رسيد بناى رقصيدن كرد.

الاغ به او گفت : اى برادر چه مى كنى مگر نمى دانى كه در كجا هستيم ، و با رقصيدن تو من به دره هولناك كوه مى افتم و قطعه قطعه مى شوم .

شتر گفت : برادر، اين اقتضاى شير مادر است !! سرانجام الاغ از پشت شتر سقوط كرد و به هلاكت رسيد.

109 - موعظه پيامبر (ص )

مردى به حضور رسول خدا (ص ) آمد و گفت : اى رسول خدا به من دانش ‍ بياموز.

پيامبر (ص ) فرمود: بر تو باد به قطع اميد از آنچه در دست مردم است فانه الغنى الحاضر: (( زيرا بى نيازى نقد، همين است )) .

او عرض كرد: زدنى يا رسول اللّه : (( اى رسول خدا بر علم آموزى خود بيفزا )) .

پيامبر (ص ) فرمود: از طمع بپرهيز، فانه الفقر الحاضر: (( زيرا طمع فقر نقد است )) .

او عرض كرد: اى رسول خدا، باز بيفزا.

پيامبر (ص ) فرمود:

(( اذا هممت بامر فتد بر عاقبته ، فان يك خيرا ورشدا فاتبعه ، و ان يك غيا فدعه . )) : (( هنگامى كه به امرى تصميم گرفتى در مورد عاقبت آن بينديش ، هر گاه عاقبت آن خير و مايه رشد باشد، از آن پيروى كن ، و اگر عاقبت آن گمراهى باشد، از آن بگذر و دورى كن )) .

110 - جريان مسموم نمودن پيامبر (ص ) و عفو و گذشت او

سال هفتم هجرت بود، مسلمين به فرمان پيامبر (ص ) براى فتح خيبر و دژهاى يهود عنود، بسيج شدند، سرانجام با كشته شدن (( مرحب )) قهرمان معروف يهود بدست امام على (ع )، قله هاى يهود فتح گرديد و به دست مسلمين افتاد.

خواهر مرحب تصميم گرفت رسول خدا (ص ) را با غذايى كه به او اهداء مى كند مسموم كند، او مقدارى گوشت و پاچه گوسفند را پخت و بريان نمود و سپس با زهر مسموم كرد و به عنوان هديه به حضرت رسول (ص ) برد و اهداء نمود.

رسول خدا (ص ) با همراهان از آن گوشت و پاچه گوسفند خوردند، ولى هنگام خوردن ، رسول خدا (ص ) متوجه

/ 274